آري...
آري...
بايد از ميان عشقم و شعر يکي را برگزينم!!
به شعر گفتم :
ناچارم از برگزيدن آن زيباروي
ديگر سراينده ات نيستم
شعر رفت و عشق نزدم ماند
اما زماني که او به ديدگانم قدم گذاشت
مقابل روحم ايستاد
و بي آنکه خود بداند
به قصيده اي بدل شد...!
بايد از ميان عشقم و شعر يکي را برگزينم!!
به شعر گفتم :
ناچارم از برگزيدن آن زيباروي
ديگر سراينده ات نيستم
شعر رفت و عشق نزدم ماند
اما زماني که او به ديدگانم قدم گذاشت
مقابل روحم ايستاد
و بي آنکه خود بداند
به قصيده اي بدل شد...!
۸۰
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.