Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۷۳
سعید: امدم ترو بگیرم
ملیحه:چقدر تو پرویی وقتی رفتی پشت سرتو نگاه کردی توقع داری بهت بله بگم
سعید: باید بگی چون دوست دارم چون عاشقتم
ملیحه: من ازت بدم میاد خوشمم نمیاد ازت
سعید: پس بچرخ تا بچرخیم تو باید مال من بشی
یکی دیگه زدم تو گوشش و از اتاق امدم بیرون و سعید هم امد گل شیرین شون دادم دستشون و رفتم دم در
ملیحه: از همین دری ک امدین از همین در هم برید لطفا!
زنعمو سونگل: ملیحه زشته
ملیحه: چی زشتی دارهمامان خودت میدونی این بشر با اون رفیق روانیش شیرین مارو اذیت کردن
سعید: اون شیرین شما بود ک خواهرمو کشت
مامان سعید: سعید وقت این حرف ها نیست
شیرین: اولش من کاری نکردم همه میتونن کلمه بکشمون بگن خودتم میگی بستگی به طرف مقابلت داره طرف مقابل من یعنی اون میکائل حروم زاده یک قاتل بود من چمدونستم کهاون واقعا میخواد اونارو بکشه
سعید: گوه خوردی اصلا گفتی
اقاجون بلند شد و محکم زد تو گوش سعید ک صورتش قرمز شد
اقاجون: امدی التماسمو کردی قبول نکردم ۳ سال هروز پیام هروز زنگ ک من ملیحه میخوام منم چشمم روی گذشته بستم و گفتم بیایی ولی دلیل نمیشه که به نوه من جیگر گوشه من شیرین بی احترامی کنی
سعید: اقا کریم من ملیحه
کیوان:ملیحه خانوم(باداد)
سعید:ملیحه خانوم میخوام منم چشمم روی گذشته بستم من تو این ۳ سال از ترس شما نیومدم این روستا درسته من التماستون کردم ک بیام و شما اجازه دادین ولی نوه شما بدون هیچ دلیلی به احترامی میکنه
ملیحه: بی دلیل؟ هاا؟(باداد)
اقاجون: شیرینملیحه برین تو اتاق
ملیحه:اقاجون
اقاجون: گفتم برین(باداد)
با شیرین رفتیم تو اتاق ک شیرین شروع کرد به گریه کردن
ملیحه:اخه دورت بگردم براچی گریه میکنی الان؟
شیرین: همش تغصیر من بود خواهرش مرد
ملیحه: نه نه تغصیر میکائل بود اون اونارو کشت تغصیر تو نیست
شیرین: ملیحه
شیرین بغلم کرد و همنجور گریه میکردم و مامانم امد
زنعمو سونگل: رفتن نیم ساعت دیگه بیان نهار(سرد)
(۲۰۲۴)
(سعید)
با ملیحه نهار خوردیم
سعید: پاشو عشقم بریم
ملیحه:کجا نفسم؟
سعید: بریم خونه میکائل شیرین شاید اونجا یک چیزی پیدا کنیم
ملیحه: کلید خونشون نداریم که
سعید:من دارم از سمیه خانوم گرفتم
ملیحه: پس بزار حاظر بشم میام
ملیحه همنجور تو اتاق داشت ارایش میکرد رفتم از پشت بغلش کردم
Part۷۳
سعید: امدم ترو بگیرم
ملیحه:چقدر تو پرویی وقتی رفتی پشت سرتو نگاه کردی توقع داری بهت بله بگم
سعید: باید بگی چون دوست دارم چون عاشقتم
ملیحه: من ازت بدم میاد خوشمم نمیاد ازت
سعید: پس بچرخ تا بچرخیم تو باید مال من بشی
یکی دیگه زدم تو گوشش و از اتاق امدم بیرون و سعید هم امد گل شیرین شون دادم دستشون و رفتم دم در
ملیحه: از همین دری ک امدین از همین در هم برید لطفا!
زنعمو سونگل: ملیحه زشته
ملیحه: چی زشتی دارهمامان خودت میدونی این بشر با اون رفیق روانیش شیرین مارو اذیت کردن
سعید: اون شیرین شما بود ک خواهرمو کشت
مامان سعید: سعید وقت این حرف ها نیست
شیرین: اولش من کاری نکردم همه میتونن کلمه بکشمون بگن خودتم میگی بستگی به طرف مقابلت داره طرف مقابل من یعنی اون میکائل حروم زاده یک قاتل بود من چمدونستم کهاون واقعا میخواد اونارو بکشه
سعید: گوه خوردی اصلا گفتی
اقاجون بلند شد و محکم زد تو گوش سعید ک صورتش قرمز شد
اقاجون: امدی التماسمو کردی قبول نکردم ۳ سال هروز پیام هروز زنگ ک من ملیحه میخوام منم چشمم روی گذشته بستم و گفتم بیایی ولی دلیل نمیشه که به نوه من جیگر گوشه من شیرین بی احترامی کنی
سعید: اقا کریم من ملیحه
کیوان:ملیحه خانوم(باداد)
سعید:ملیحه خانوم میخوام منم چشمم روی گذشته بستم من تو این ۳ سال از ترس شما نیومدم این روستا درسته من التماستون کردم ک بیام و شما اجازه دادین ولی نوه شما بدون هیچ دلیلی به احترامی میکنه
ملیحه: بی دلیل؟ هاا؟(باداد)
اقاجون: شیرینملیحه برین تو اتاق
ملیحه:اقاجون
اقاجون: گفتم برین(باداد)
با شیرین رفتیم تو اتاق ک شیرین شروع کرد به گریه کردن
ملیحه:اخه دورت بگردم براچی گریه میکنی الان؟
شیرین: همش تغصیر من بود خواهرش مرد
ملیحه: نه نه تغصیر میکائل بود اون اونارو کشت تغصیر تو نیست
شیرین: ملیحه
شیرین بغلم کرد و همنجور گریه میکردم و مامانم امد
زنعمو سونگل: رفتن نیم ساعت دیگه بیان نهار(سرد)
(۲۰۲۴)
(سعید)
با ملیحه نهار خوردیم
سعید: پاشو عشقم بریم
ملیحه:کجا نفسم؟
سعید: بریم خونه میکائل شیرین شاید اونجا یک چیزی پیدا کنیم
ملیحه: کلید خونشون نداریم که
سعید:من دارم از سمیه خانوم گرفتم
ملیحه: پس بزار حاظر بشم میام
ملیحه همنجور تو اتاق داشت ارایش میکرد رفتم از پشت بغلش کردم
۷.۷k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.