پارت ۳۰ Blood moon
پارت ۳۰ Blood moon
لونا: باشه
..................................................................
ا/ت:خب برو دیگه
لونا:یه چیزی
ا/ت:نگو میترسی
لونا:خب ارتفاعو ببین
ا/ت:باشه هرجور راحتی همینجا بمون تا اقا گرگه بیاد با اون دندونای تیزش تیکه تیکت کنه
ا/ت:منم یه چیزی بگم
لونا:چیه
ا/ت:اگه میخوای دستو پاهات نشکنه پرده ها رو بگیر
لونا:یعنی چ...
بعد هلش دادم
ا/ت:ترسو فکر کرده وقت اینکارا رو دارم
خودمم اروم اروم از پرده ها رفتم پایین
لونا:هوی مومیایی اگه با سر میفتادم میخواستی چکار کنی(بلند)
ا/ت:هیییییییس الان که چیزیت نشده میخواستی همونجا بمونی اره اتفاقا باید تشکر هم بکنی و اروم تر حرف بزن
مثل همیشه داشتیم بحث میکردیم که یه صدای ضعیفی شنیدم
نگهبانا:بگیریدشون
دست لونا رو گرفتم و شروع کردم به دویدن
وقتی به در خروجی رسیدیم
از در رفتم بالا یه نگاهی به پشتم انداختم که
ا/ت:بیا بالا
لونا:چطوری
ا/ت:دستتو بده
در درحدی ضخیم بود که سه تا ادم میتونستن بایستن روش
لونا رو کشیدم بالا و پریدیم پایین
ا/ت:هرموقع که ازمون دور شدن میپری داخل بوته ها یا یه جایی قایم میشی
و بعد شروع کردیم به دویدن
&چند دقیقه بعد
داخل بوته ها منتظر بودیم که نگهبانا برن
بعد رفتن نگهبانا از بوته ها اومدیم بیرون
لونا:هنوزم باورم نمیشه منو از اون ارتفاع پرت کردی پایین
ا/ت:میگم تو راهو بلدی
لونا:نه
داخب یه جنگل بودیم که پر از درخت بود
ا/ت:خب گم شدیم باید منتظر میموندیم تا جونگکوک بیاد
ا/ت:راستی لونا مگه تو خون اشام نیستی
لونا:هستم
ا/ت:مگه قدرت تل پرت نداری
لونا:چرا دارم
ا/ت:خب چرا برای فرار کردن از اون استفاده نکردی
لونا:اووووو راست میگی چرا به ذهن خودم نرسید
ا/ت:اونارو ولش کن تو خون اشامی میتونی خون حیواناتو بخوری ولی برای من باید بریم دنبال یه دریاچه یا رود خونه بگردیم
لونا:اینجا زیاد حیوون نداره
داشتیم قدیم میزدیم که صدای شر شر اب میومد
یکم جلو تر که رفتیم رسیدیم به...
حمایت❤
برای پارت بعدی شرط نداریم
ولی شما حمایت کنید❤
لونا: باشه
..................................................................
ا/ت:خب برو دیگه
لونا:یه چیزی
ا/ت:نگو میترسی
لونا:خب ارتفاعو ببین
ا/ت:باشه هرجور راحتی همینجا بمون تا اقا گرگه بیاد با اون دندونای تیزش تیکه تیکت کنه
ا/ت:منم یه چیزی بگم
لونا:چیه
ا/ت:اگه میخوای دستو پاهات نشکنه پرده ها رو بگیر
لونا:یعنی چ...
بعد هلش دادم
ا/ت:ترسو فکر کرده وقت اینکارا رو دارم
خودمم اروم اروم از پرده ها رفتم پایین
لونا:هوی مومیایی اگه با سر میفتادم میخواستی چکار کنی(بلند)
ا/ت:هیییییییس الان که چیزیت نشده میخواستی همونجا بمونی اره اتفاقا باید تشکر هم بکنی و اروم تر حرف بزن
مثل همیشه داشتیم بحث میکردیم که یه صدای ضعیفی شنیدم
نگهبانا:بگیریدشون
دست لونا رو گرفتم و شروع کردم به دویدن
وقتی به در خروجی رسیدیم
از در رفتم بالا یه نگاهی به پشتم انداختم که
ا/ت:بیا بالا
لونا:چطوری
ا/ت:دستتو بده
در درحدی ضخیم بود که سه تا ادم میتونستن بایستن روش
لونا رو کشیدم بالا و پریدیم پایین
ا/ت:هرموقع که ازمون دور شدن میپری داخل بوته ها یا یه جایی قایم میشی
و بعد شروع کردیم به دویدن
&چند دقیقه بعد
داخل بوته ها منتظر بودیم که نگهبانا برن
بعد رفتن نگهبانا از بوته ها اومدیم بیرون
لونا:هنوزم باورم نمیشه منو از اون ارتفاع پرت کردی پایین
ا/ت:میگم تو راهو بلدی
لونا:نه
داخب یه جنگل بودیم که پر از درخت بود
ا/ت:خب گم شدیم باید منتظر میموندیم تا جونگکوک بیاد
ا/ت:راستی لونا مگه تو خون اشام نیستی
لونا:هستم
ا/ت:مگه قدرت تل پرت نداری
لونا:چرا دارم
ا/ت:خب چرا برای فرار کردن از اون استفاده نکردی
لونا:اووووو راست میگی چرا به ذهن خودم نرسید
ا/ت:اونارو ولش کن تو خون اشامی میتونی خون حیواناتو بخوری ولی برای من باید بریم دنبال یه دریاچه یا رود خونه بگردیم
لونا:اینجا زیاد حیوون نداره
داشتیم قدیم میزدیم که صدای شر شر اب میومد
یکم جلو تر که رفتیم رسیدیم به...
حمایت❤
برای پارت بعدی شرط نداریم
ولی شما حمایت کنید❤
۹.۲k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.