اولین سفر تنهایی 🧡🍂p ۲۴
کوک:ببیی من بهت نیاز دارم
لیا دست کوک رو میگره و میبره حموم
لیا:خب الان درست میشی وایسا
لیا اب سرد رو روی کوک باز میکنه
کوک:دستت درد نکنه ولی من یه چیزی دیگه ای میخواستم
لیا:گفتم حتی فکرشم نکن
کوک:باشه حالا برو بیرون
لیا:وای ببخشید چشم
[پرش زمانی به ۶ سال بعد]
ویو سومی 💙✡
توی این شش سال گذشته منو جیمین و لیا و کوک با هم ازدواج کردیم کوک و لیا صاحب یک دختر گوگولی که الان یک سالشه هستن و امروز من بچم به دنیا میاد
سومی:جیمیننننننننننن (با داد)
جیمین:یا ابلفضل چیشد بچه چیزیش شد
سومی:داره میاد بدو بریم دکتر
جیمین:باشه باشه اروم باش الان میریم
ویو سومی 💙✡
دلم خیلی درد میکرد رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم بیمارستان پرستارا با برانکارد(اگر اشتباه نکنم از این تخت هایی هست که چرخ داره) و دیگه هیچی نفهمیدم سیاهی وقتی بیدار شدم یه بچه ی خیلی کیوت مثل خود جیمین تو بغلم بود
پرستار:اقای پارک بچه به نیا اومد
جیمین:زنم چی شد
پرستار:ایشون هم حالشون خوبه
جیمین:میتونم ببینمش
پرستار:نه بزارید ببریمش بخش هم بچتون رو هم زنتون رو میتونید ببینید
جیمین:مرسی
جیمین با کوک و لیا زنگ زد {تصویری}
کوک:به به جیمین خان چی شده بیمارستانی
جیمین:بچه به دنیا اومد
لیا:واقعا الان کجایید میخوام بچه رو با سومی رو ببینم
جیمین:باشه براتون لوکیشن میفرستم بی یاید
لیا:باشه فقط سریع
جیمین:باشه خدافظ
کوک و لیا:خداحافظ
ادامه دارد.............
اسکی ممنوع ❌
لیا دست کوک رو میگره و میبره حموم
لیا:خب الان درست میشی وایسا
لیا اب سرد رو روی کوک باز میکنه
کوک:دستت درد نکنه ولی من یه چیزی دیگه ای میخواستم
لیا:گفتم حتی فکرشم نکن
کوک:باشه حالا برو بیرون
لیا:وای ببخشید چشم
[پرش زمانی به ۶ سال بعد]
ویو سومی 💙✡
توی این شش سال گذشته منو جیمین و لیا و کوک با هم ازدواج کردیم کوک و لیا صاحب یک دختر گوگولی که الان یک سالشه هستن و امروز من بچم به دنیا میاد
سومی:جیمیننننننننننن (با داد)
جیمین:یا ابلفضل چیشد بچه چیزیش شد
سومی:داره میاد بدو بریم دکتر
جیمین:باشه باشه اروم باش الان میریم
ویو سومی 💙✡
دلم خیلی درد میکرد رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم بیمارستان پرستارا با برانکارد(اگر اشتباه نکنم از این تخت هایی هست که چرخ داره) و دیگه هیچی نفهمیدم سیاهی وقتی بیدار شدم یه بچه ی خیلی کیوت مثل خود جیمین تو بغلم بود
پرستار:اقای پارک بچه به نیا اومد
جیمین:زنم چی شد
پرستار:ایشون هم حالشون خوبه
جیمین:میتونم ببینمش
پرستار:نه بزارید ببریمش بخش هم بچتون رو هم زنتون رو میتونید ببینید
جیمین:مرسی
جیمین با کوک و لیا زنگ زد {تصویری}
کوک:به به جیمین خان چی شده بیمارستانی
جیمین:بچه به دنیا اومد
لیا:واقعا الان کجایید میخوام بچه رو با سومی رو ببینم
جیمین:باشه براتون لوکیشن میفرستم بی یاید
لیا:باشه فقط سریع
جیمین:باشه خدافظ
کوک و لیا:خداحافظ
ادامه دارد.............
اسکی ممنوع ❌
۱۹.۵k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.