وقتی پریود شدی و.. [pاخر]
وقتی پریود شدی و.. [pاخر]
#فلیکس #جیسونگ #هیونجین #لینو #سونگمین #چان #جونگین #چانگبین
*هوم
از ماشین دراومد و به سمت شیرینی فروشی رفت
*از یه طرف پریود بودنم از یه طرف که پشمام استادم داره میرسونتم خونه مون..!
از یه طرف دیگه که نمیدونستم اقای هوانگ هم مثل خودمون شکمو هست.. به ارومی خندیدی و با اومدنش خودت رو جمع کردی ولی با دیدن اون شیرینی های خوشمزه هرچی بدبختی داشتی یادت رفت و..
*میگم میشه به منم یدون بدین؟
خنده ای ارومی کرد
_هرچه قدر دوست داری بردار
یدون شیرینی شو برداشتی و گاز زدی..
*عین چی خوشمزه هست
_تو اون کوچه خونه تون هست؟
*اره ولی لطفا سر اون مغازه نگه دارین..
_چرا چیزی میخوای بخری؟
*نه اخه بابام اونجا کار میکنه دیگه بعدش خودش منو میرسونه
_باشه
از ماشین پیاده شدی و میخواستی به سمت مغازه بری که با صدا زدن اسمت وایسادی
_بشین سرجات تا خودم برم براتـ..
با تعجب نگاهت رو بهش نذاشتی ادامه حرفش رو ادامه بده که...
*به چه دلیلی باید بشینم؟
انگشتش روی به جایی که نشسته بودی اشاره کرد با دیدن خونی شدن صندلی خجالت کشیدی نمیدونستی چی بگی
و فقط به حرفش گوش دادی به سمت مغازه رفت و پد برات خرید..
تنها نمیدونستی چی بگی و نمیدونستی چه کاری انجام بدی و فقط خجالت می کشیدی
اومد و داخل ماشین نشست و به سمت یه دستشویی عمومی بردت..
تو راه تمام دل داریت میداد میدونستی بفهمی که نمیخواد معذب بشی
بلند شدی و اون پلاستیک سیاه که میدونستی داخلش چیه رو برداشتی که یه دفعه بلند شد و کتش رو روی پشتت بست(امیدوارم بفهمین منظورم چیه)
_اینجوری کسی نمیبینتت
و دست بزرگش و مردونه اش رو روی موهای خرماییت کشید
اشکال نداره برای خیلیا پیش میاد...
#فلیکس #جیسونگ #هیونجین #لینو #سونگمین #چان #جونگین #چانگبین
*هوم
از ماشین دراومد و به سمت شیرینی فروشی رفت
*از یه طرف پریود بودنم از یه طرف که پشمام استادم داره میرسونتم خونه مون..!
از یه طرف دیگه که نمیدونستم اقای هوانگ هم مثل خودمون شکمو هست.. به ارومی خندیدی و با اومدنش خودت رو جمع کردی ولی با دیدن اون شیرینی های خوشمزه هرچی بدبختی داشتی یادت رفت و..
*میگم میشه به منم یدون بدین؟
خنده ای ارومی کرد
_هرچه قدر دوست داری بردار
یدون شیرینی شو برداشتی و گاز زدی..
*عین چی خوشمزه هست
_تو اون کوچه خونه تون هست؟
*اره ولی لطفا سر اون مغازه نگه دارین..
_چرا چیزی میخوای بخری؟
*نه اخه بابام اونجا کار میکنه دیگه بعدش خودش منو میرسونه
_باشه
از ماشین پیاده شدی و میخواستی به سمت مغازه بری که با صدا زدن اسمت وایسادی
_بشین سرجات تا خودم برم براتـ..
با تعجب نگاهت رو بهش نذاشتی ادامه حرفش رو ادامه بده که...
*به چه دلیلی باید بشینم؟
انگشتش روی به جایی که نشسته بودی اشاره کرد با دیدن خونی شدن صندلی خجالت کشیدی نمیدونستی چی بگی
و فقط به حرفش گوش دادی به سمت مغازه رفت و پد برات خرید..
تنها نمیدونستی چی بگی و نمیدونستی چه کاری انجام بدی و فقط خجالت می کشیدی
اومد و داخل ماشین نشست و به سمت یه دستشویی عمومی بردت..
تو راه تمام دل داریت میداد میدونستی بفهمی که نمیخواد معذب بشی
بلند شدی و اون پلاستیک سیاه که میدونستی داخلش چیه رو برداشتی که یه دفعه بلند شد و کتش رو روی پشتت بست(امیدوارم بفهمین منظورم چیه)
_اینجوری کسی نمیبینتت
و دست بزرگش و مردونه اش رو روی موهای خرماییت کشید
اشکال نداره برای خیلیا پیش میاد...
۱.۶k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.