چند پارتی تهیونگ خیانت پارت 1
هانا:
سلام من هانا هستم و 26 سالمه و دوساله که با ته ازدواج کردم
اولش من زیاد دوسش نداشتم ولی بعد مدتی دیوانه وار عاشقشم ولی این عوایل ته خیلی رفتارش سرد شده و حرفامون فقط سلام و خداحافظه که بعضی وقت ها حتی اونم نمیگه
ته:
سلام من تهیونگم و 29 سالمه و دوساله که با هانا ازدواج کردم و اوایل خیلی به شدت عاشقش بودم اما الان ازش بدم میاد و اتفاقا یه چند وقتی هست که یه عکس درموردش دیدم که داشت یه پسر رو میب*وسید و منم از اون موقع به بعد باهاش سرد شدم و الان با لیسا دوماهه که ارتباط دارم
لیسا:
سلام من لیسا هستم 28 سالمه و یک ماهه که با ته رابطه دارم و... (نمیگم چون بعدا میفهمین)
ویو هانا
چند وقته که ته خیلی باهام سرد شده و هر شب دیر خونه میاد ساعت 2و3 و اینا ولی الان که ساعت یک و نیم بعد ظهره ناهارشو خورد و الان میخواد بره بیرون باید تعقیبش کنم
ویو ته
الان لیسا بهم زنگ زد و گفت هور*نی شده و بهم نیاز داره
دروغ چرا ولی با ددی گفتنش تحر*یکم میکنه
ویو هانا بعد رفتن تهیونگ
ته رفت باید برم دنبالش
لباس پوشیدم و رفتم سوار ماشینم شدم و دنبالش رفتم
فلش بک
ویو هانا
تهیونگ جلوی یه خونه وایستاد که من این دور و بر رو نمیشناختم و دیدم که ته پیاده شد و رفت تو خونه
بعد اینکه رفت منم رفتم و دیدم که در بسته هس ولی بالای دیوار جای پرش داره ( از یه دختر ایرانی انتظاری جز این نداشته باش😂)
از دیوار پریدم و رفتم تو ولی خوشبختانه در خونه نیمه باز بود و صدای نا*له از داخل میومد
رفتم تو خونه که...
میدونم بد شد
ااگه خوبه بگین ادامشو بنویسم
سلام من هانا هستم و 26 سالمه و دوساله که با ته ازدواج کردم
اولش من زیاد دوسش نداشتم ولی بعد مدتی دیوانه وار عاشقشم ولی این عوایل ته خیلی رفتارش سرد شده و حرفامون فقط سلام و خداحافظه که بعضی وقت ها حتی اونم نمیگه
ته:
سلام من تهیونگم و 29 سالمه و دوساله که با هانا ازدواج کردم و اوایل خیلی به شدت عاشقش بودم اما الان ازش بدم میاد و اتفاقا یه چند وقتی هست که یه عکس درموردش دیدم که داشت یه پسر رو میب*وسید و منم از اون موقع به بعد باهاش سرد شدم و الان با لیسا دوماهه که ارتباط دارم
لیسا:
سلام من لیسا هستم 28 سالمه و یک ماهه که با ته رابطه دارم و... (نمیگم چون بعدا میفهمین)
ویو هانا
چند وقته که ته خیلی باهام سرد شده و هر شب دیر خونه میاد ساعت 2و3 و اینا ولی الان که ساعت یک و نیم بعد ظهره ناهارشو خورد و الان میخواد بره بیرون باید تعقیبش کنم
ویو ته
الان لیسا بهم زنگ زد و گفت هور*نی شده و بهم نیاز داره
دروغ چرا ولی با ددی گفتنش تحر*یکم میکنه
ویو هانا بعد رفتن تهیونگ
ته رفت باید برم دنبالش
لباس پوشیدم و رفتم سوار ماشینم شدم و دنبالش رفتم
فلش بک
ویو هانا
تهیونگ جلوی یه خونه وایستاد که من این دور و بر رو نمیشناختم و دیدم که ته پیاده شد و رفت تو خونه
بعد اینکه رفت منم رفتم و دیدم که در بسته هس ولی بالای دیوار جای پرش داره ( از یه دختر ایرانی انتظاری جز این نداشته باش😂)
از دیوار پریدم و رفتم تو ولی خوشبختانه در خونه نیمه باز بود و صدای نا*له از داخل میومد
رفتم تو خونه که...
میدونم بد شد
ااگه خوبه بگین ادامشو بنویسم
۳۱۸
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.