پارت 21

ادامه ویو تهیونگ
_باهام بیاین
اگه چیزیش شده بود من نمیدونم چیکار کنم
بقیه: باشه

دم در اتاق مشترکمون بودیم
نامجون: منتظر چی هستی درو باز کن
_باشه

درو باز کردم
رو تخت بود
_شاید بیهوشش کردن

رفتم بغلش کردم
جسم کوچولوشو گرفتم تو بغلم
جیمین: شاید خوابه
_نمیدونم
_یوری (با صدای بلند)
ویو یوری
خواب بودم حس کردم یکی بغلم کرده
اهمیت ندادم
یکی داشت صدام میکرد
اونم بلند
ترسیدم
+(جیغ)
+چی شده

یدفه ای تهیونگ و چند نفر دیگرو دیدم که تو اتاق بودم
تهیونگ بغلم کرده بود
تعجب کردم
+تهیونگ چته دیوونه شدی
_چرا زنگ زدم بر نداشتی
+مگه زنگ زدی
_اره
+من نمیدونم گوشیم کجاست
بعد جواب تورو بدم
_نمیدونی کجاست
+من بعد این که بهت پیام دادم
نمیدونم گوشیم و چیکار کردم
هرچی گشتم ندیدمش
حوصله نداشتم پیداش کنم خوابیدم
_من بهت هرچی زنگ زدم جواب ندادی نگران شدم
+دیوونه ای
_یااااا من کجام دیوونست
تو گوشیت و جواب نمیدی الان من جوابتو ندم تو چیکار میکنی
+هیچی زندگیم و میکنم
_خاک تو سر من که اینقد تو فکرتم
_بچه ها برین پایین الان مبام یچیزی بخوریم

(اعضا رفتم پایین)

تهیونگ اومد پتورو از روم کشید
چسماش دوتا شد
_حس نمیکنی لباست زیادی بازه
+از کجا لباس بیارم اینا لباسایی هست که مامانت گذاشته
_ولی تا الان دقت نکرده بودم چه بدن خوبی داری
+خاک تو سر منحرفت کننن
_من کجام منحرفه تو زنمی ها
+بلند شو برم لباس بپوشم