kooki 👿
🔥part 9🔥
🐤kooki🐤
کوکی:میشه مال من شی؟
ه.ی:...
از آنجایی که مست بودم تو بغلش از حال رفتم
وقتی بیدار شدم رو تخت تو بغل کوک بودم 🛌🏻
ه.ی:اینجا چه خبره کوک؟
کوک:هلو بیب
کوک:حالت خوبه بیبی؟
ه.ی:من خوبم اینجا چه خبره
کوک:داشتیم تمرین رقص میکردیم که یهو از حال رفتم
ه.ی:اون رو که میدونم چرا منو تو با هم اون هم اینجا...
کوک:اها😄از اون لحاظ ببین اوردمت خونه خودم هم از خستگی کنارت خوابم برد
ه.ی:حتما که از خستگی بوده😌😅
کوکی:میخوای یه چیزی بخوری؟
ه.ی:اوهوم راستش خیلی گرسنمه
رفتم سمت حال خونه ی کوکی بودیم
جیمین:به به بالاخره بعد 3 ساعت خواب
ه.ی:چییی؟سه ساعت
شوگا:بعله پس چی فکر کردی رکورد منو داری میشکونی😅
تهیونگ:سلام پرنسس
کوکی:😒ایش بسه بسه
ه.ی:🤭
کوک:چی میخوری؟
ه.ی:نظرت چیه بریم کافه؟
کوک:آره عالیه الان حاضر میشم
رفتم تو یه اتاق و کوکی هم رفت اتاق بغلی
دوتامون لباس پوشیدیم و از اتاقا بیرون اومدیم
کوک:حاضری بیب
ه.ی:ا هوم
کوک دستم رو گرفت از خونه بیرون برد
پسرا:خوش بگذره
کوک:نظرت راجب یکم قدم زدن چیه؟
ه.ی:فکر خوبیه:)
داشتیم قدم میزدیم
که یهو.....
تا پارت بعد بابای💜👋🏻
Faitying baby 🐝💛
🐤kooki🐤
کوکی:میشه مال من شی؟
ه.ی:...
از آنجایی که مست بودم تو بغلش از حال رفتم
وقتی بیدار شدم رو تخت تو بغل کوک بودم 🛌🏻
ه.ی:اینجا چه خبره کوک؟
کوک:هلو بیب
کوک:حالت خوبه بیبی؟
ه.ی:من خوبم اینجا چه خبره
کوک:داشتیم تمرین رقص میکردیم که یهو از حال رفتم
ه.ی:اون رو که میدونم چرا منو تو با هم اون هم اینجا...
کوک:اها😄از اون لحاظ ببین اوردمت خونه خودم هم از خستگی کنارت خوابم برد
ه.ی:حتما که از خستگی بوده😌😅
کوکی:میخوای یه چیزی بخوری؟
ه.ی:اوهوم راستش خیلی گرسنمه
رفتم سمت حال خونه ی کوکی بودیم
جیمین:به به بالاخره بعد 3 ساعت خواب
ه.ی:چییی؟سه ساعت
شوگا:بعله پس چی فکر کردی رکورد منو داری میشکونی😅
تهیونگ:سلام پرنسس
کوکی:😒ایش بسه بسه
ه.ی:🤭
کوک:چی میخوری؟
ه.ی:نظرت چیه بریم کافه؟
کوک:آره عالیه الان حاضر میشم
رفتم تو یه اتاق و کوکی هم رفت اتاق بغلی
دوتامون لباس پوشیدیم و از اتاقا بیرون اومدیم
کوک:حاضری بیب
ه.ی:ا هوم
کوک دستم رو گرفت از خونه بیرون برد
پسرا:خوش بگذره
کوک:نظرت راجب یکم قدم زدن چیه؟
ه.ی:فکر خوبیه:)
داشتیم قدم میزدیم
که یهو.....
تا پارت بعد بابای💜👋🏻
Faitying baby 🐝💛
۳۵.۷k
۱۴ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.