part 32 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 32 وقتی عاشق پسر عموت شدی
part 32
کوک قبول کرد که باهم گیم بزنه باهم رفتیم سر دستگاه
=بیا شرط ببنیدم
+اوک حالا چه شرطی
=خب اگه من بردم باید تمام کار های منو انجام بدی
+به همین خیال باشه دادش خب حالا شرط من اینه که اگه من بردم تو باید منو ببری شهربازی
=باشه
ویو یونا
خب کوک و لونا شروع کردن به بازی کردن اول و دوم و سومین دست رو کوک بردم منم که داشتم حرصی میشدم که یهو دست اخر رو بردم که کوک شروع کرد به غرغر کردن
=این انساف نیست تو تقلب کردی(غر غر)
+*خنده، من تقلب نکردم حالا تو که باختی باید منو ببری شهربازی
=هی
=باشه پاشو اماده شو بریم
+اخه جون
سریع رفتم تو اتاقم اماده شدم رفتم پایین
م.ل: جایی میخواین برین
=مامان میریم بیرون
م.ل: باسه پسرم برو خوش بگذر بهتون
=+بای
با کوک رفتیم نشستیم تو ماشین که بعد چند مین رسیدیم شهربازی از ماشین پیاده شدیم بعد رفتیم تمام وسایل رو سوار شدیم(بدبخت کوک پولاشو رو تموم کرد)
بعد انقدر بازی کرده بودیم که ساعت 4 شده بود که به کوک گفتم
+کوکی گشنمه
=منم بیا بریم رستوران
+باشه
سوار ماشین شدیم کوک به سمت رستوران حرکت کرد از ماشین پیاده شیدم رفتیم داخل رستوران یع جا نشستیم غذا رو سوارش دادیم منتظر بودیم ته غذا بیاد که از کوک پرسیدم
+کوک دوست دختر داری؟
=نه
+خب یعنی چی
=یعنی چی نداره حوصله ندارم واسه یک دختر خرج کنم
+یعنی واسه منم حوصله نداری
=هی نمیدونم تو فرق داری
+من با دخترا چه فرقی دارم
=تو خراهرمی اسگل
+عه اره*خنده
=وقتی میگن اسگل واقعا اسگلی
گارسون غذا رو اورد شروع کردیم به خوردن که بعد چند مین غذا مون تموم کردم که ساعت 5:30 بود که رفتم خونه کوک ماشین رو پارک کرد رفتیم داخل خونه
+سلام ما اومدیم
ب.ل: خوش اومدین
+بابا تو اومدی
ب.ل: اره دخترم
+باشه
=سلام
ب.ل: سلام پسرم
part 32
کوک قبول کرد که باهم گیم بزنه باهم رفتیم سر دستگاه
=بیا شرط ببنیدم
+اوک حالا چه شرطی
=خب اگه من بردم باید تمام کار های منو انجام بدی
+به همین خیال باشه دادش خب حالا شرط من اینه که اگه من بردم تو باید منو ببری شهربازی
=باشه
ویو یونا
خب کوک و لونا شروع کردن به بازی کردن اول و دوم و سومین دست رو کوک بردم منم که داشتم حرصی میشدم که یهو دست اخر رو بردم که کوک شروع کرد به غرغر کردن
=این انساف نیست تو تقلب کردی(غر غر)
+*خنده، من تقلب نکردم حالا تو که باختی باید منو ببری شهربازی
=هی
=باشه پاشو اماده شو بریم
+اخه جون
سریع رفتم تو اتاقم اماده شدم رفتم پایین
م.ل: جایی میخواین برین
=مامان میریم بیرون
م.ل: باسه پسرم برو خوش بگذر بهتون
=+بای
با کوک رفتیم نشستیم تو ماشین که بعد چند مین رسیدیم شهربازی از ماشین پیاده شدیم بعد رفتیم تمام وسایل رو سوار شدیم(بدبخت کوک پولاشو رو تموم کرد)
بعد انقدر بازی کرده بودیم که ساعت 4 شده بود که به کوک گفتم
+کوکی گشنمه
=منم بیا بریم رستوران
+باشه
سوار ماشین شدیم کوک به سمت رستوران حرکت کرد از ماشین پیاده شیدم رفتیم داخل رستوران یع جا نشستیم غذا رو سوارش دادیم منتظر بودیم ته غذا بیاد که از کوک پرسیدم
+کوک دوست دختر داری؟
=نه
+خب یعنی چی
=یعنی چی نداره حوصله ندارم واسه یک دختر خرج کنم
+یعنی واسه منم حوصله نداری
=هی نمیدونم تو فرق داری
+من با دخترا چه فرقی دارم
=تو خراهرمی اسگل
+عه اره*خنده
=وقتی میگن اسگل واقعا اسگلی
گارسون غذا رو اورد شروع کردیم به خوردن که بعد چند مین غذا مون تموم کردم که ساعت 5:30 بود که رفتم خونه کوک ماشین رو پارک کرد رفتیم داخل خونه
+سلام ما اومدیم
ب.ل: خوش اومدین
+بابا تو اومدی
ب.ل: اره دخترم
+باشه
=سلام
ب.ل: سلام پسرم
۱۸.۶k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.