مهمات روی دوش، تیر به سرش خورد و شهید شد و فقط گفت "یاحسی
مهمات روی دوش، تیر به سرش خورد و شهید شد و فقط گفت "یاحسین"
🔹تک پسر بود. خانهی بزرگی فروختند پولش را ریختند به حساب مسعود تا دیگر جبهه نرود. کارخانه بزند و خودش مدیر شود.
🔹️بار آخری که رفت؛ توی وسایلش یک چک سفید امضاء گذاشته بود با یک نامه: نوشته بود: «برگشـتی در کار نیست! این چک رو گذاشتم تا بعد از من برای استفاده از پولی که ریختین توی حسابم، به مشکل بر نخورید.»
🔹️دوباره مهمات را گذاشت روی شانهاش. یکی از دوستانش، دل از دستش رفت. صدا زد: «مسعود بس است!» نگاهش کرد: اما سرش را که برگرداند، تیر خورد توی سرش.
🔹️فقط گفت: «یا حسین» و همانجا افتاد و شهید شد.
🔺️مزار شهید مسعود آخوندی گلستان شهدا اصفهان میباشد.
🖤🖤🖤
🔹تک پسر بود. خانهی بزرگی فروختند پولش را ریختند به حساب مسعود تا دیگر جبهه نرود. کارخانه بزند و خودش مدیر شود.
🔹️بار آخری که رفت؛ توی وسایلش یک چک سفید امضاء گذاشته بود با یک نامه: نوشته بود: «برگشـتی در کار نیست! این چک رو گذاشتم تا بعد از من برای استفاده از پولی که ریختین توی حسابم، به مشکل بر نخورید.»
🔹️دوباره مهمات را گذاشت روی شانهاش. یکی از دوستانش، دل از دستش رفت. صدا زد: «مسعود بس است!» نگاهش کرد: اما سرش را که برگرداند، تیر خورد توی سرش.
🔹️فقط گفت: «یا حسین» و همانجا افتاد و شهید شد.
🔺️مزار شهید مسعود آخوندی گلستان شهدا اصفهان میباشد.
🖤🖤🖤
۳.۹k
۱۶ آذر ۱۴۰۲