با تمام سرعت ماشینش رو می روند تا از همه جلو بزنه صدای گا
با تمام سرعت ماشینش رو می روند تا از همه جلو بزنه صدای گاز موتورش،پوزخندی زد و پاش رو روی گاز فشار داد...بعد چند دقیقه صدای تشویق ها بلند شد،از ماشینش پیاده شد و شروع کرد به عکس گرفتن و امضا دادن به دخترا و پسرایی که دورش حلقه زده بودن.
دورش که خلوت شد دستی روی ماشینش کشید و گفت:«اینم یه برد دیگه پسر!»
روی تخت دراز کشیده بود،تنها بود...گاهی اوقات این حس روش فشار می آورد اما نمی تونست گریه کنه...پیش هر روانشناسی هم رفته بود بی جواب بود.
گوشی رو برداشت مثل همیشه مشغول جواب کامنت هایی شد که براش می اومدن،حقیقتا اینکار براش لذت بخش بود .با علاقه مشغول جواب دادن شد.
اما یه جا با نوشته ی متفاوتی رو به رو شد:_منم لونام یادته؟
چی؟لونا دختری که توی پرورشگاه دوست صمیمیش بود .به کل فراموش کرده بود بلند شد و سریع لباس عوض کرد.
سمت ماشین گرون قیمتش رفت و پشت ماشین نشست..هنوز آدرس خونه لونا رو یادش بود چطور تونسته بود اون رو فراموش کنه؟
خدا واقعا چطور آخه مگه میشه اون دوستش بود.گوشیش رو برداشت و به لونا زنگ زد.
_بله؟
با لبخند جواب داد و گفت:«لونا شی منم اوپا.»
_اهه اوپا،چطوری؟
+ده دقیقه دیگه بیا پایین دارم میام دنبالت.
_باشه.
لباس هاش رو پوشید و از پنجره بیرون رو نگاه کرد اوپاش داشت براش دست تکون داد دوید پایین و محکم بغلش کرد و گفت:«دلم برات اینقده شده بود»
اونم محکم بغلش کرد و گفت:«منم همینطور لونا»
آهنگ گذاشته بودن و با سرعت مناسبی حرکت میکردن.
بخیلی وقت بود که انقدر شاد نبود،تصمیم گرفت که از این به بعد بیشتر با لونا وقت بگذرونه تا هم ناراحتی این یه مدت رو از دلش دربیاره و هم خودش تنها نباشه....
لونا با تمام وجود میخندید و می رقصید چقدر این حس قشنگ بود خیلی وقت بود که با این پسر بیرون نرفته بود...حس عجیبی بود که با یه پسر میلیادر بیرون بچرخه و دوست باشه.
ناگهان ضربه محکمی از طرف پسر بهشون خورد و باعث چپ کردن ماشین شد
مردم دورشون حلقه زده بود و بهشون کمک میکردن .حال لونا خوب بود اما اوپاش...بلند صداش زد آروم سمت اون بردنش و سرش رو روی پاهای خودش گذاشت و با گریه سرش رو نوازش کردو گفت:«اوپا خواهش میکنم چشماتو باز کن...»
سرش کاملا خونی بود...دست لونا رو گرفت و گفت:«ممنون که آخرین روز رو برام شیرین کردی لونا...»
نفسی کشیدو گفت:«تمام دارایی من برای تو...»
...
«این راننده بزرگ در اوج شکوفایی و جوانی خود بر اثر تصادف از جهان ماشین ها چشم بست و در سن 27 سالگی در گذشت....او تمام دارایی اش را به پارک لونا بخشید..
تابلوی بزرگی بالای عکسش زده بودن...
قهرمان ده دوره متوالی مسابقات جام جهانی کورس.
کیم نامجون متولد سپتامپر 2019
تاریخ فوت اوت 2046...
#نامجون
#فیک
#تکپارتی
دورش که خلوت شد دستی روی ماشینش کشید و گفت:«اینم یه برد دیگه پسر!»
روی تخت دراز کشیده بود،تنها بود...گاهی اوقات این حس روش فشار می آورد اما نمی تونست گریه کنه...پیش هر روانشناسی هم رفته بود بی جواب بود.
گوشی رو برداشت مثل همیشه مشغول جواب کامنت هایی شد که براش می اومدن،حقیقتا اینکار براش لذت بخش بود .با علاقه مشغول جواب دادن شد.
اما یه جا با نوشته ی متفاوتی رو به رو شد:_منم لونام یادته؟
چی؟لونا دختری که توی پرورشگاه دوست صمیمیش بود .به کل فراموش کرده بود بلند شد و سریع لباس عوض کرد.
سمت ماشین گرون قیمتش رفت و پشت ماشین نشست..هنوز آدرس خونه لونا رو یادش بود چطور تونسته بود اون رو فراموش کنه؟
خدا واقعا چطور آخه مگه میشه اون دوستش بود.گوشیش رو برداشت و به لونا زنگ زد.
_بله؟
با لبخند جواب داد و گفت:«لونا شی منم اوپا.»
_اهه اوپا،چطوری؟
+ده دقیقه دیگه بیا پایین دارم میام دنبالت.
_باشه.
لباس هاش رو پوشید و از پنجره بیرون رو نگاه کرد اوپاش داشت براش دست تکون داد دوید پایین و محکم بغلش کرد و گفت:«دلم برات اینقده شده بود»
اونم محکم بغلش کرد و گفت:«منم همینطور لونا»
آهنگ گذاشته بودن و با سرعت مناسبی حرکت میکردن.
بخیلی وقت بود که انقدر شاد نبود،تصمیم گرفت که از این به بعد بیشتر با لونا وقت بگذرونه تا هم ناراحتی این یه مدت رو از دلش دربیاره و هم خودش تنها نباشه....
لونا با تمام وجود میخندید و می رقصید چقدر این حس قشنگ بود خیلی وقت بود که با این پسر بیرون نرفته بود...حس عجیبی بود که با یه پسر میلیادر بیرون بچرخه و دوست باشه.
ناگهان ضربه محکمی از طرف پسر بهشون خورد و باعث چپ کردن ماشین شد
مردم دورشون حلقه زده بود و بهشون کمک میکردن .حال لونا خوب بود اما اوپاش...بلند صداش زد آروم سمت اون بردنش و سرش رو روی پاهای خودش گذاشت و با گریه سرش رو نوازش کردو گفت:«اوپا خواهش میکنم چشماتو باز کن...»
سرش کاملا خونی بود...دست لونا رو گرفت و گفت:«ممنون که آخرین روز رو برام شیرین کردی لونا...»
نفسی کشیدو گفت:«تمام دارایی من برای تو...»
...
«این راننده بزرگ در اوج شکوفایی و جوانی خود بر اثر تصادف از جهان ماشین ها چشم بست و در سن 27 سالگی در گذشت....او تمام دارایی اش را به پارک لونا بخشید..
تابلوی بزرگی بالای عکسش زده بودن...
قهرمان ده دوره متوالی مسابقات جام جهانی کورس.
کیم نامجون متولد سپتامپر 2019
تاریخ فوت اوت 2046...
#نامجون
#فیک
#تکپارتی
۳.۱k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.