پارت سوم سرخوشی
_سلام خاله پروانه جون
+سلام عشقم تولدت مبارک.
_مرسی .
+یه خبر برات دارم .
_چه خبری ؟!
+یه نفر تورو به فرزندی قبول کرده .
اولش که شنیدم خوشحال شدم ولی بعدش به شدت ناراحت شدم که خاله ادامه داد
+الان وقتشه همه چی رو بدونی، همونطور که خودت میدونی پدر و مادرت ترور شدن . ولی تو تنها نبودی یه برادر دیگه هم داشتی که اسمش سورنا بود و ۴ سال از تو بزرگتر بود؛ که وقتی اومد اینجا سریع یه خانواده به فرزندی قبولش کردن حالا اون خانواده میخوان تورو هم به فرزندی قبول کنن
_ولی من نمی تونم دلوین رو تنها بزارم .
+نگران دلوین نباش، یه خانواده میخوان دلوین رو هم به فرزندی قبول کنن. و اینکه من وسایلت رو جمع کردم ساعت ۵ میان دنبالت....
+سلام عشقم تولدت مبارک.
_مرسی .
+یه خبر برات دارم .
_چه خبری ؟!
+یه نفر تورو به فرزندی قبول کرده .
اولش که شنیدم خوشحال شدم ولی بعدش به شدت ناراحت شدم که خاله ادامه داد
+الان وقتشه همه چی رو بدونی، همونطور که خودت میدونی پدر و مادرت ترور شدن . ولی تو تنها نبودی یه برادر دیگه هم داشتی که اسمش سورنا بود و ۴ سال از تو بزرگتر بود؛ که وقتی اومد اینجا سریع یه خانواده به فرزندی قبولش کردن حالا اون خانواده میخوان تورو هم به فرزندی قبول کنن
_ولی من نمی تونم دلوین رو تنها بزارم .
+نگران دلوین نباش، یه خانواده میخوان دلوین رو هم به فرزندی قبول کنن. و اینکه من وسایلت رو جمع کردم ساعت ۵ میان دنبالت....
۲.۴k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.