《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
پارت 56
ات : نه اون دوسم نداره دوست داشتن بر پایه اعتماده اما اون بهم اعتماد نداره
سون هی : تو اشتباه میکنی هر کاری کرده از روی عشقی که بهت داره بود
سون هی از اوتاق خارج شد و بعد از چند مین اومد و یه پاکت درستش بود
سون هی : این پاکت رو داداشم برات فرستادم گفت اگه خواستی به حرفاش گوش بدی به اونجایی که دفعه اول دیدیش برو اگه خواستی بری داداش عصر منتظرته
سون هی از اوتاق خارج شد و ات پاکت رو باز کرد
و لباسی که توش بود رو بیرون آورد لباسی با دامن سفید و بلیز بنفش بود
لباس رو روی تخت گذاشته ذهنش خیلی درگیر بود باید چیکار میکرد
عصبانی بود از جیمین از خودش اما این عشقی که توی دلش بود رو بايد چیکار میکرد انگار عشق و دل تنگی داشت عصبانیت و ناراحتیش رو از بین میبرد از اتاق خارج شد
و با جین و سون هی خداحافظی کرد به اوتاقاش برگشت به لباسی که روی تخت گذاشته بود نگاه کرد
باید یه تصمیمی میگرفت یا به اونجا که جیمین منتظرشه میرفت
یا بايد بیخیال عشقي که توی دلش بود میشد
یاد حرفای سون هی اوفتاد بايد به جايي میرفت که دفعه اول جیمین رو دیده بود يعني کنار دریا به سمت حمام فت و بعد از یه دوشه کوتاه
از حمام اومد بيرون و لباس رو از روی تخت برداشت و پوشید بعد از یکم آرایش کردن توی آینه یه خوداش نگاه کرد
ات...
اگه حرفای سون هی درست باشه چی اگه اون حرفی که اون شب بهم گفت راست باشه چی
ات با فکر کردن به اينکه جیمین هم عاشق باشه لبخندی روی لب اش اومد
و یعد از پوشيدن کفشهاش از خونه خارج شد و با تاکسي به نزدیک ترین
ساحل رفت اما هیچ کس اونجا نبود چند قدمی به دریا نزدیک شد
و به دريا نگاه میکرد
یاد روزی افتاد که از همه چیز و همه کس قطع اومید کرده بود
اما جیمین پسری که هیچ شناختي ازش نداشت از جون خوداش گذشت و اون رو نجات داد
}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}
جیمین درحال رانندگی گوشیش رو برداشت و با سون هی تماس گرفت
جیمین : چی شد پاکت بهش دادی قبول کرد که بیاد
سون هی : اول نفس بگی داداش مگه دنبالت هستن دومن سلامت کو
جیمین : باشه سلام حالا بگو میاد یا نه
سون هی : آره فکر کنم بیاد شاید الانم رفته باشه
جیمین : باشه منم الان میرم بیاد قبل از ات اونجا باشم
سون هی : باشه موفق باشی
جیمین گوشی رو قطع کرد ک جلوي یه گل فروشی وایستاده و از ماشین پیاده شد و بعد از خريد به دسته گل بزرگ سوار ماشینش شد و به سمت
ساحل نزدیک خونه جین حرکت کرد
ادامه دارد؟؟؟؟؟؟
اسلاید۲ لباس ات
اسلاید۳ کفش ات
پارت 56
ات : نه اون دوسم نداره دوست داشتن بر پایه اعتماده اما اون بهم اعتماد نداره
سون هی : تو اشتباه میکنی هر کاری کرده از روی عشقی که بهت داره بود
سون هی از اوتاق خارج شد و بعد از چند مین اومد و یه پاکت درستش بود
سون هی : این پاکت رو داداشم برات فرستادم گفت اگه خواستی به حرفاش گوش بدی به اونجایی که دفعه اول دیدیش برو اگه خواستی بری داداش عصر منتظرته
سون هی از اوتاق خارج شد و ات پاکت رو باز کرد
و لباسی که توش بود رو بیرون آورد لباسی با دامن سفید و بلیز بنفش بود
لباس رو روی تخت گذاشته ذهنش خیلی درگیر بود باید چیکار میکرد
عصبانی بود از جیمین از خودش اما این عشقی که توی دلش بود رو بايد چیکار میکرد انگار عشق و دل تنگی داشت عصبانیت و ناراحتیش رو از بین میبرد از اتاق خارج شد
و با جین و سون هی خداحافظی کرد به اوتاقاش برگشت به لباسی که روی تخت گذاشته بود نگاه کرد
باید یه تصمیمی میگرفت یا به اونجا که جیمین منتظرشه میرفت
یا بايد بیخیال عشقي که توی دلش بود میشد
یاد حرفای سون هی اوفتاد بايد به جايي میرفت که دفعه اول جیمین رو دیده بود يعني کنار دریا به سمت حمام فت و بعد از یه دوشه کوتاه
از حمام اومد بيرون و لباس رو از روی تخت برداشت و پوشید بعد از یکم آرایش کردن توی آینه یه خوداش نگاه کرد
ات...
اگه حرفای سون هی درست باشه چی اگه اون حرفی که اون شب بهم گفت راست باشه چی
ات با فکر کردن به اينکه جیمین هم عاشق باشه لبخندی روی لب اش اومد
و یعد از پوشيدن کفشهاش از خونه خارج شد و با تاکسي به نزدیک ترین
ساحل رفت اما هیچ کس اونجا نبود چند قدمی به دریا نزدیک شد
و به دريا نگاه میکرد
یاد روزی افتاد که از همه چیز و همه کس قطع اومید کرده بود
اما جیمین پسری که هیچ شناختي ازش نداشت از جون خوداش گذشت و اون رو نجات داد
}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}}
جیمین درحال رانندگی گوشیش رو برداشت و با سون هی تماس گرفت
جیمین : چی شد پاکت بهش دادی قبول کرد که بیاد
سون هی : اول نفس بگی داداش مگه دنبالت هستن دومن سلامت کو
جیمین : باشه سلام حالا بگو میاد یا نه
سون هی : آره فکر کنم بیاد شاید الانم رفته باشه
جیمین : باشه منم الان میرم بیاد قبل از ات اونجا باشم
سون هی : باشه موفق باشی
جیمین گوشی رو قطع کرد ک جلوي یه گل فروشی وایستاده و از ماشین پیاده شد و بعد از خريد به دسته گل بزرگ سوار ماشینش شد و به سمت
ساحل نزدیک خونه جین حرکت کرد
ادامه دارد؟؟؟؟؟؟
اسلاید۲ لباس ات
اسلاید۳ کفش ات
۷۲۲
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.