وانشات تهیونگ پارت ²³ من برمیگردم
پرش زمانی شب موقع ی پرواز
ات: کیفه وسایلای یونتان کجاسس
ته:بردمش فقط بیا که دیر شدا
یونتانو بغل کردم و رفتم بیرون در رو بغل کردم
ته:اگه می خوای بزارن یونتانو بیاری باید بزاریش تو کیف حملش
ات:میدونم پرفوسور فعلا تو بغلم باشه
سوار کاشین شدم و تهیونگم سوار شد حرکت کردیم سمت فرودگاه
ات:ته بیا ماسک
تع:برا چی
ات:گین گفت بزنیم چون جت شخصی گیرش نیومده....
ته:اکی
نزدیکای فرودگا بودیم که کیف یونتانو از عقب برداشتم و گذاشتمشو تو کیف
پیاده شدیم من یه ساک اوردم تهیونگم یه ساک رفتیم داخل فرودگاه ساکا رو دادیم چک کنن که وارد شدیم جین اینا اونجا بودن لونا تا یونتانو دید دوید سمتم
لونا:عزرررررر
ات:الان درش نیار گیر میدن رسیدیم هرچقد خواستیم نازش کن
لونا:باش
جین:ته داداش خودتو ات بس بودید نژاد پامرانینشم اوردید؟
ات:جین اگ من سگم تو برادر بزرگ ترمی😔
جین:هوی پدصگ میزنمتا
ات:بیا برو تو هواپیما ها
پروازمونو صدا زدن ماسکامونو ردیم بالا و رفتیم سوار هواپیما شدیم
پرش زمانی رسیدن کانادا
کم کم پیاده شدیم خدا و شکر کسی مارو نشناخت ساکامونو تحویل گرفتم رفتم یونتانو از بخش همراه پت تحویل گرفتم تو بغلم بود که لونا دوید سمتم
لونا:بدشششششش
دادم بهش حسابی بغلش کرد
لیا:بده به من اون پدصگو
انگار لیا رو میشناخت کلی لیسش زد
رفتیم بیرون جین یه ون گرفته بود و حرکت کردیم سمت ویلای شوگا خیلی جای قشنگی بود تقریبا وسط جنگل بود رسیدیم پیاده شدیم یونتان رفت نزدیک جین
جین:حیغغغغغ بببرش اینووو خدااااا(عر زدن و ترس)
ته:عه پس از دخترم میترسی چه اتوی خوبی
ته یونتانو بغل کرد و رفتیم در زدیم که شوگا در رو باز کرد
همه:سلامممم
دیدم ته استرس داره دستشو گرفتم از استرسش کم شه چه به لبخنده ریز زد
ات:پدصگ (خنده
ته:مرسییی
شوگا:بچه ها خوش اومدین از خودتون پذیرایی کنید اها ایشونم دوست دخترمه الیا
الیا:یلام خوش اومدین
شوگا:واسه ببینم ات تویی؟ از سینگلی در اومدیییی جیننننن ات بزرگ شد
جین:داداش کاش به قد بود به عقلسه که عقله سنجابی تو سرش نیس
ات؛هوی جرتون میدماااا
سوگا:ها راستی طبقه بالایی چهر تا اتاقه که یکیش برا خودمه بقیشم به انتخاب خودتون برید
هممون حرکت کردیم سمت اتاقا خسته بودیم رفتم تو اتاق تا خواستم بخوابم یهو....
ات: کیفه وسایلای یونتان کجاسس
ته:بردمش فقط بیا که دیر شدا
یونتانو بغل کردم و رفتم بیرون در رو بغل کردم
ته:اگه می خوای بزارن یونتانو بیاری باید بزاریش تو کیف حملش
ات:میدونم پرفوسور فعلا تو بغلم باشه
سوار کاشین شدم و تهیونگم سوار شد حرکت کردیم سمت فرودگاه
ات:ته بیا ماسک
تع:برا چی
ات:گین گفت بزنیم چون جت شخصی گیرش نیومده....
ته:اکی
نزدیکای فرودگا بودیم که کیف یونتانو از عقب برداشتم و گذاشتمشو تو کیف
پیاده شدیم من یه ساک اوردم تهیونگم یه ساک رفتیم داخل فرودگاه ساکا رو دادیم چک کنن که وارد شدیم جین اینا اونجا بودن لونا تا یونتانو دید دوید سمتم
لونا:عزرررررر
ات:الان درش نیار گیر میدن رسیدیم هرچقد خواستیم نازش کن
لونا:باش
جین:ته داداش خودتو ات بس بودید نژاد پامرانینشم اوردید؟
ات:جین اگ من سگم تو برادر بزرگ ترمی😔
جین:هوی پدصگ میزنمتا
ات:بیا برو تو هواپیما ها
پروازمونو صدا زدن ماسکامونو ردیم بالا و رفتیم سوار هواپیما شدیم
پرش زمانی رسیدن کانادا
کم کم پیاده شدیم خدا و شکر کسی مارو نشناخت ساکامونو تحویل گرفتم رفتم یونتانو از بخش همراه پت تحویل گرفتم تو بغلم بود که لونا دوید سمتم
لونا:بدشششششش
دادم بهش حسابی بغلش کرد
لیا:بده به من اون پدصگو
انگار لیا رو میشناخت کلی لیسش زد
رفتیم بیرون جین یه ون گرفته بود و حرکت کردیم سمت ویلای شوگا خیلی جای قشنگی بود تقریبا وسط جنگل بود رسیدیم پیاده شدیم یونتان رفت نزدیک جین
جین:حیغغغغغ بببرش اینووو خدااااا(عر زدن و ترس)
ته:عه پس از دخترم میترسی چه اتوی خوبی
ته یونتانو بغل کرد و رفتیم در زدیم که شوگا در رو باز کرد
همه:سلامممم
دیدم ته استرس داره دستشو گرفتم از استرسش کم شه چه به لبخنده ریز زد
ات:پدصگ (خنده
ته:مرسییی
شوگا:بچه ها خوش اومدین از خودتون پذیرایی کنید اها ایشونم دوست دخترمه الیا
الیا:یلام خوش اومدین
شوگا:واسه ببینم ات تویی؟ از سینگلی در اومدیییی جیننننن ات بزرگ شد
جین:داداش کاش به قد بود به عقلسه که عقله سنجابی تو سرش نیس
ات؛هوی جرتون میدماااا
سوگا:ها راستی طبقه بالایی چهر تا اتاقه که یکیش برا خودمه بقیشم به انتخاب خودتون برید
هممون حرکت کردیم سمت اتاقا خسته بودیم رفتم تو اتاق تا خواستم بخوابم یهو....
۱۸.۷k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.