پارت ۶۵
پارت ۶۵
ویو ته
اما سکوت میکنم ؛ چون جوابی در برابر حرفای عجیبشون ندارم .
+باشه ...
جیمین: میدونم الان گمراه شدی و هزار تا سوال تو سرته . اما فقط الان اینو بدون که هیچ وقت گول کسی رو نخوری که درعوضش بخوای عشقت رو تقدیم کنی و یا از عشقت دور شی
شوگا : حالا هم بیاید بریم الان شک میکنن .
جیمین و تهیونگ : باش
رفتیم پیش بچه ها ، اما من تمام مدت حواسم به حرفای هیونگا بود و تجزیه تحلیل اینکه چه اتفاقی قراره بیوفته و چجوری باید باور نکنم و...
مغزم داشت سوت میکشید ، برای حواس پرتی یه قلپ آب خوردم
+آمممممممممم میگم بچه ها بریم یکم بیرون؟!
جین : بیرون؟ جنگل بیرون داره!؟ /:
+خب بریم خود جنگل
-نه خواهشاً دوباره گم و گور میشی
+خب زمانی که باهمیم که همچین اتفاقی نمیوفته .
نامجون : بنظرم الان موقعش نیست ، بزار عصری بریم
+خب بابا چیکار کنیم؟ بشینیم تو چشمای هم زل بزنیم؟! خسته شدم دیگه(آخرش رو کیوت و آروم گفت)
لارا : میاید گیم بزنیم؟
همه : گیم؟!!
لارا : آره خب.
شوگا : مگه بلدی؟!
لارا : بله که بلدم ، میاید؟
جیمین و تیهونگ و هوسوک : من که پایم
جین : منم مشکلی ندارم
نامجون : اگر همه هستین اوکیه
همه منتظر جواب شوگا و کوک بودیم
+کوک و شوگا؟!
شوگا و کوک با هم گفتن
شوگا و کوک : بیشتر از یه دست نه !
+شما همون یه دست رو بیاید دیگه نیاید . :/
رفتیم طبقه بالا ، تو اتاق گیم بودیم و داشتیم بازی میکردیم که از پنجره نگاهم به بیرون خورد . چ...چی؟! گندش بزنن . این رو مخ از کجا اومده؟!
به نظرتون کیه؟😉
ویو ته
اما سکوت میکنم ؛ چون جوابی در برابر حرفای عجیبشون ندارم .
+باشه ...
جیمین: میدونم الان گمراه شدی و هزار تا سوال تو سرته . اما فقط الان اینو بدون که هیچ وقت گول کسی رو نخوری که درعوضش بخوای عشقت رو تقدیم کنی و یا از عشقت دور شی
شوگا : حالا هم بیاید بریم الان شک میکنن .
جیمین و تهیونگ : باش
رفتیم پیش بچه ها ، اما من تمام مدت حواسم به حرفای هیونگا بود و تجزیه تحلیل اینکه چه اتفاقی قراره بیوفته و چجوری باید باور نکنم و...
مغزم داشت سوت میکشید ، برای حواس پرتی یه قلپ آب خوردم
+آمممممممممم میگم بچه ها بریم یکم بیرون؟!
جین : بیرون؟ جنگل بیرون داره!؟ /:
+خب بریم خود جنگل
-نه خواهشاً دوباره گم و گور میشی
+خب زمانی که باهمیم که همچین اتفاقی نمیوفته .
نامجون : بنظرم الان موقعش نیست ، بزار عصری بریم
+خب بابا چیکار کنیم؟ بشینیم تو چشمای هم زل بزنیم؟! خسته شدم دیگه(آخرش رو کیوت و آروم گفت)
لارا : میاید گیم بزنیم؟
همه : گیم؟!!
لارا : آره خب.
شوگا : مگه بلدی؟!
لارا : بله که بلدم ، میاید؟
جیمین و تیهونگ و هوسوک : من که پایم
جین : منم مشکلی ندارم
نامجون : اگر همه هستین اوکیه
همه منتظر جواب شوگا و کوک بودیم
+کوک و شوگا؟!
شوگا و کوک با هم گفتن
شوگا و کوک : بیشتر از یه دست نه !
+شما همون یه دست رو بیاید دیگه نیاید . :/
رفتیم طبقه بالا ، تو اتاق گیم بودیم و داشتیم بازی میکردیم که از پنجره نگاهم به بیرون خورد . چ...چی؟! گندش بزنن . این رو مخ از کجا اومده؟!
به نظرتون کیه؟😉
۲.۱k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.