عمارت کیم

ᴋɪᴍ'ꜱ ᴍᴀɴꜱɪᴏɴ(بخش دوم)
ᴘᴀʀᴛ 6
توی مسیر ملکه گفت
ملکه:خب ۱ راجب بچه داره شدن ایم حرفا فعلا که لازم نیست بچه بیارید و سن تو هم کمه ولی خب راجب همون که خودت میدونی من تصمیم نمیگیرم تهیونگ اگه بخاد انجامش میده فقط فعلا بچه مچه نداریم اون بعد از سن قانونی عه ۲ مراسم عروسی ۳ روز دیگه هست پس باید برای اندازه گیری پیش خیاط بری و مورد آخر اینکه فعلا تا روز عروسی کجا اقدامات داشته باشی .... پیش ولیعهد که زود وسایل هاتو توی اتاق مشترکتون می چینن و یه اتاق برات آماده کردیم که این ۲ شب می تونی اونجا بمونی چریونگ راه نماییت میکنه پس نگران نباش اگر هم کاری خاصی باهام داشتنی من توی کتابخونه هستم
_چشم بانوی من
بعد ملکه از اون ور رفت و ناپدید شد آخيششششششششش بلخره تونستم کمرم صاف کنم خداروشکر لباسم خیلی پف پفی نبود و همین باعث می راحت تر باشم
_خب چریونگ بزن بریم اتاقم ( لبخند گنده بدو بدو )
¥ بانوی من بانوی من آروم با وقار شما همسر ولیعهد هستین
_اوففففففففففف خیلی خب بریم
بعد رفتیم وارد اتاقم شدیم بزرگ خفن و خیلی خیلی زیبا بود
بعد خودم پرت کردم رو تخت آخیششششششش نفس بکشممممممم
¥ بانوی مننننننننننن
_ اوففففففففففففف آخه خسته شدم اصلا چند سالت بیا بشین پیشم از خودت بگوووو( دست چریونگ گرفت نشوند کنار خودش )
¥ولی من اجازه ندارم بانوی من
_ عی بابا الان که کسی نیست راحت باش بیا باهام مثل دوتا دوست باشم خب!؟
¥با..شه (خجالت)
_(خنده)خب چریونگ بودی دیگه!؟
¥اوهوم
_خب چند سالته ؟
¥خب ۱۷
_عههههههههه منم شنبه هفته بعد تولدمهههههه ۱۷ سالم میشه(خنده)
_خواهر یا برادر داری کتاب خوندن چی !؟ دوست داری !؟ یا طراحی من طراح لباسم بیشتر لباس هام خودم طراحی کردم که شامل اینی که پوشیدم هم میشه.
¥یه خواهر کوچولو دارم که ۱۰ سالشه کتاب هم نع زیاد علاقه ندارم بیشتر به شمشیر بازی اینا علاقه دارم طراحی که خب نقاشی افتضاهه واییییییییییی میگم لباسای با همه فرق داره!
_(خنده)عجیب و متفاوت بودن رو دوست دارم میای بریمکتابخکنه قصر!؟
¥اممم نمیدونم
اومدم حرف بزنم که در اتاق باز ولیعهد اومد و چریونگ مثل جن زده ها شد
+خب شما خانم ها راجب چی حرف میزدین!؟(لبخند)
¥سر...ورم
_کتابخونه قصر
+دوست داری بری اونجا؟
_بله من عاشق کتابم
+پس اونجا رو خیلی دوست داری(لبخند )
+بیا بریم (دست ات رو گرفت )
_بریم(لب خنده)
حمایت کنیددددددددددددد 🍪🤎
ببخشید کم شد....