پارت ۱۹
از زبان ات:
~اومم ات میگم تو از بچگیت دوست داشتی لباس عروس بپوشی و عروس بشی و الانم هنوز تو و تهیونگ هیچ مراسم عروسی نگرفتید حالا ک من و جونگکوک میخایم باهم ازدواج کنیم نظرت چیه تو هم یه مراسم عروسی بگیری؟؟
_آخه هانا من الان یه بچه دارم به نظرت مزخرف نمیشه اگه الان مراسم عروسی بگیرم
~مزخرف فکرای توعه من همیشه آرزوم بود تو یه شب عروسی کنیم البته توک از قبل از ازدواج کارت رو شروع کردی (خنده)
_(خنده)
+ات بنظرم هانا حرف خوبی میزنه بزار منم یه بار داماد بودن رو تجربه کنم
منم قبول کردم تا وقتی هانا و جونگکوک باهم ازدواج میکنن ماهم توی اون شب یه مراسم عروسی بگیریم.
تهیونگ همه چیز رو تدارک دید تا یه عروسی خفن و جذاب تو باغ داشته باشیم
و ما برای مراسم عروسی برگشتیم کره تا بتونیم فامیلامون هم دعوت کنیم
.........
~اومم ات میگم تو از بچگیت دوست داشتی لباس عروس بپوشی و عروس بشی و الانم هنوز تو و تهیونگ هیچ مراسم عروسی نگرفتید حالا ک من و جونگکوک میخایم باهم ازدواج کنیم نظرت چیه تو هم یه مراسم عروسی بگیری؟؟
_آخه هانا من الان یه بچه دارم به نظرت مزخرف نمیشه اگه الان مراسم عروسی بگیرم
~مزخرف فکرای توعه من همیشه آرزوم بود تو یه شب عروسی کنیم البته توک از قبل از ازدواج کارت رو شروع کردی (خنده)
_(خنده)
+ات بنظرم هانا حرف خوبی میزنه بزار منم یه بار داماد بودن رو تجربه کنم
منم قبول کردم تا وقتی هانا و جونگکوک باهم ازدواج میکنن ماهم توی اون شب یه مراسم عروسی بگیریم.
تهیونگ همه چیز رو تدارک دید تا یه عروسی خفن و جذاب تو باغ داشته باشیم
و ما برای مراسم عروسی برگشتیم کره تا بتونیم فامیلامون هم دعوت کنیم
.........
۱۵.۰k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.