(نفرت نا تمام)Part.16 فصل²
جیمین*ویو
۹ ماه بعد.
ا/ت داره زایمان میکنه.
داریم میبریمش اتاق زایمان
من کنارشم.
دارم استرسش رو کم میکنم.
اخ جون تا چند مدت دیگه.
میتونم.
راحت......(منحرفانه فکر میکنه)
بعد چند ساعت.
از اتاق دکتر ها اومدن.
گفتن میتونید برید تو.
رفتم تو دیدم.
بچه کنار.
ا/ت هستش.
رفتم کنارشون.
بچه رو بغل کردم.
وای خیلی خوشگله به بابای جذابش رفته دیگه.
خلاصه مامانش هم خیلی خوشگله.
به مامانش هم رفته.
وای من تو اوج خوشحالی هستم.
ولی الان بچه به دنیا اومد بابای ا/ت هم.
میتونم بکشم.
چون دفعه قبل نکشتمش.
بخاطر بچه م
پایان
۹ ماه بعد.
ا/ت داره زایمان میکنه.
داریم میبریمش اتاق زایمان
من کنارشم.
دارم استرسش رو کم میکنم.
اخ جون تا چند مدت دیگه.
میتونم.
راحت......(منحرفانه فکر میکنه)
بعد چند ساعت.
از اتاق دکتر ها اومدن.
گفتن میتونید برید تو.
رفتم تو دیدم.
بچه کنار.
ا/ت هستش.
رفتم کنارشون.
بچه رو بغل کردم.
وای خیلی خوشگله به بابای جذابش رفته دیگه.
خلاصه مامانش هم خیلی خوشگله.
به مامانش هم رفته.
وای من تو اوج خوشحالی هستم.
ولی الان بچه به دنیا اومد بابای ا/ت هم.
میتونم بکشم.
چون دفعه قبل نکشتمش.
بخاطر بچه م
پایان
۱۴.۸k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.