فرشته من. part 22
دیدم کوک پیام داده.
پیام از طرف کوک:عشقم امروزو خوب استراحت کن این چن روز اصا تو فکر خودت نیستی
منم بهش پیام دادمو گفتم:اهوم باشه عزیزم توهم نرو جایی بمون خونه استراحت کن
همون موقع سین کرد پیاممو و جوابمو داد
پیام از طرف کوک:نه عزیزم من خوبم باید برم شرکت کارای عقب موندمو انجام بدم بوس مواظب خودت باش فعلا😘
رفتم پایین دیدم اجوما برام صبحونه حاضر کرده صبحونمو خوردمو یه دوش اب سرد گرفتمو کارای لازمو انجام دادمو لم دادم رو تختو تا شب فیلم دیدم
شب
ویو کوک
خب دیگ همه کارامو کردم بهتره برم خونه یکم استراحت کنم امروز خیلی خسته شدم🥱
رفتم خونه و یه دوش گرفتمو موهامو خشک کردمو حالت دادمو روتین پوستیمو انجام دادمو لباسامو پوشیدم و چون خیلی خسته بودم فقط الارم گوشیمو روی ساعت 8 صبح تنظیم کردم که زمان کافی برا اماده شدن تا ساعت 10 رو داشته باشم.و سریع خوابم برد
فردا ویو ا.ت
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت 8رفتم سریع صبحونه خوردمو کارای لازمو کردمو منتظر کوک بودم که بیاد دنبالم
ویو کوک
صبح
با الارم گوشی از خواب بیدار شدمو رفتم خودمو اماده کردمو یه صبحونه هم خوردمو رفتم دنبال ا.ت.
فلشبک به خونه ا.ت
رسیدم.زنگ درو زدم و خدمتکارشون درو باز کردو به ا.ت گفت من اینجام
ویو ا.ت
با صدای خدمتکار فهمیدم کوک رسیده رفتم پیشش و سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت مرکز خرید.
فلشبک به مرکز خرید
رسیدیم.
کوک:عزیزم پیاده شو
ا.ت:اهوم باشه
دوتامون پیاده شدیمو رفتیم که لباس انتخاب کنیم.
توی دو سه تا مرکز خریدو گشتیم ولی چیزی که ازش خوشمون بیاد پیدا نکردیم.
داشتیم همینحوری توی خیابون میگشیم و خوراکی خیابونی میخوردیم که چشممون خورد به یه مرکز خرید که لباساش همونی بود که میخواستیم.
وارد مغازه شدیم.
اونقدر همه لباسا خوشگل بودن که نمیدونستیم کدومو انتخاب کنیم پس تصمیم گرفتیم همه رو امتحان کنیم ببینیم کدوم بیشتر بهمون میاد .
خانوم صاحب مغازه رو صدا کردیم که یکم کمکمون کنه برا انتخاب لباس.
ا.ت:خانوم صاحب مغازه میشه یه لحظه بیاین؟
منو کوک تو این فاصله که اون بهمون برسه داشتیم لباسارو یه دید میزدیم که یهو...
پیام از طرف کوک:عشقم امروزو خوب استراحت کن این چن روز اصا تو فکر خودت نیستی
منم بهش پیام دادمو گفتم:اهوم باشه عزیزم توهم نرو جایی بمون خونه استراحت کن
همون موقع سین کرد پیاممو و جوابمو داد
پیام از طرف کوک:نه عزیزم من خوبم باید برم شرکت کارای عقب موندمو انجام بدم بوس مواظب خودت باش فعلا😘
رفتم پایین دیدم اجوما برام صبحونه حاضر کرده صبحونمو خوردمو یه دوش اب سرد گرفتمو کارای لازمو انجام دادمو لم دادم رو تختو تا شب فیلم دیدم
شب
ویو کوک
خب دیگ همه کارامو کردم بهتره برم خونه یکم استراحت کنم امروز خیلی خسته شدم🥱
رفتم خونه و یه دوش گرفتمو موهامو خشک کردمو حالت دادمو روتین پوستیمو انجام دادمو لباسامو پوشیدم و چون خیلی خسته بودم فقط الارم گوشیمو روی ساعت 8 صبح تنظیم کردم که زمان کافی برا اماده شدن تا ساعت 10 رو داشته باشم.و سریع خوابم برد
فردا ویو ا.ت
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت 8رفتم سریع صبحونه خوردمو کارای لازمو کردمو منتظر کوک بودم که بیاد دنبالم
ویو کوک
صبح
با الارم گوشی از خواب بیدار شدمو رفتم خودمو اماده کردمو یه صبحونه هم خوردمو رفتم دنبال ا.ت.
فلشبک به خونه ا.ت
رسیدم.زنگ درو زدم و خدمتکارشون درو باز کردو به ا.ت گفت من اینجام
ویو ا.ت
با صدای خدمتکار فهمیدم کوک رسیده رفتم پیشش و سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت مرکز خرید.
فلشبک به مرکز خرید
رسیدیم.
کوک:عزیزم پیاده شو
ا.ت:اهوم باشه
دوتامون پیاده شدیمو رفتیم که لباس انتخاب کنیم.
توی دو سه تا مرکز خریدو گشتیم ولی چیزی که ازش خوشمون بیاد پیدا نکردیم.
داشتیم همینحوری توی خیابون میگشیم و خوراکی خیابونی میخوردیم که چشممون خورد به یه مرکز خرید که لباساش همونی بود که میخواستیم.
وارد مغازه شدیم.
اونقدر همه لباسا خوشگل بودن که نمیدونستیم کدومو انتخاب کنیم پس تصمیم گرفتیم همه رو امتحان کنیم ببینیم کدوم بیشتر بهمون میاد .
خانوم صاحب مغازه رو صدا کردیم که یکم کمکمون کنه برا انتخاب لباس.
ا.ت:خانوم صاحب مغازه میشه یه لحظه بیاین؟
منو کوک تو این فاصله که اون بهمون برسه داشتیم لباسارو یه دید میزدیم که یهو...
۷.۵k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.