پارت ۱۵:)
سوهو : من همه داستانو میدونم و ا.ت دوست نداره بیاد اینجا
جونگ کوک : مطمئنن بیشتر دوست داره تو خونه من بمونه تا خونه تو
سوهو : شاید ولی الان نه حالش خوب نیس
جونگ کوک : فک میکنی حال من خوبه؟
سوهو : بایدم بد باشه تو با بی فکریت اونو از خودت دور کردی
جونگ کوک : اون هیچ وقت از من دور نمیشه
سوهو : فعلا که شده
جونگ کوک : بگو ا.ت کجاس میخوام برگردونمش
سوهو : فعلا نه اون باید تنها باشه
جونگ کوک : من نمیتونم بدون اون زندگی کنم میفهمییییی
سوهو : اره ولی نمیشه
سوهو رفت بیرون
جونگ کوک : شت چرا زندگی با من اینجوری میکنه چرا هر وقت حالم خوبه گوه میزنه تو حالم چرا گوه میزنه تو زندگیم سوئیچ ماشینو برداشتم و دنبال سوهو راه افتادم باید می فهمیدم ا.ت کجاس
ا.ت
شب شد لپ تابو خاموش کردم رفتم آشپزخونه یخچال و باز کردم ی چیزی بخورم فقد کیک رو برداشتم و خوردم سوهو اومد
من : کجا بودی
سوهو : هیچ جا داشتم به کارام میرسیدم
سوهو : چیزی خوردی
من : آ اره ی کیک برداشتم
سوهو : از صب فقد کیک خوردی
من : گفتم که اصلا میل ندارم
سوهو : هر جور راحتی
اینو گفتو رف اتاقش معلوم بود حال نداشت و خسته بود به خاطر همین قهوه بردم براش رفتم سمت اتاقش در زدم
من : اجازه هس بیام؟
سوهو : بیا
قهوه رو گذاشتم رو میزش
من : اینو بخور معلومه خسته ای
سوهو : ممنون
من : ممنون که گذاشتی تو خونت بمونم
سوهو : این تنها کاریه که میتونم برای دوستم بکنم
من : اوم تو دوس دختر داری؟
سوهو : داشتم ولی...ولش کن دوس ندارم درموردش حرف بزنم
من : باشه میدرکم
رفتم بیرون از اتاق نشستم رو کاناپه و داشتم به این فک میکردم که دنبال ی شغل بگردم همین جوری نشستم تو خونه فقد نمیدونم چی کار کنم آیگو
تموم تا پارت بعدی بای😃🌱
جونگ کوک : مطمئنن بیشتر دوست داره تو خونه من بمونه تا خونه تو
سوهو : شاید ولی الان نه حالش خوب نیس
جونگ کوک : فک میکنی حال من خوبه؟
سوهو : بایدم بد باشه تو با بی فکریت اونو از خودت دور کردی
جونگ کوک : اون هیچ وقت از من دور نمیشه
سوهو : فعلا که شده
جونگ کوک : بگو ا.ت کجاس میخوام برگردونمش
سوهو : فعلا نه اون باید تنها باشه
جونگ کوک : من نمیتونم بدون اون زندگی کنم میفهمییییی
سوهو : اره ولی نمیشه
سوهو رفت بیرون
جونگ کوک : شت چرا زندگی با من اینجوری میکنه چرا هر وقت حالم خوبه گوه میزنه تو حالم چرا گوه میزنه تو زندگیم سوئیچ ماشینو برداشتم و دنبال سوهو راه افتادم باید می فهمیدم ا.ت کجاس
ا.ت
شب شد لپ تابو خاموش کردم رفتم آشپزخونه یخچال و باز کردم ی چیزی بخورم فقد کیک رو برداشتم و خوردم سوهو اومد
من : کجا بودی
سوهو : هیچ جا داشتم به کارام میرسیدم
سوهو : چیزی خوردی
من : آ اره ی کیک برداشتم
سوهو : از صب فقد کیک خوردی
من : گفتم که اصلا میل ندارم
سوهو : هر جور راحتی
اینو گفتو رف اتاقش معلوم بود حال نداشت و خسته بود به خاطر همین قهوه بردم براش رفتم سمت اتاقش در زدم
من : اجازه هس بیام؟
سوهو : بیا
قهوه رو گذاشتم رو میزش
من : اینو بخور معلومه خسته ای
سوهو : ممنون
من : ممنون که گذاشتی تو خونت بمونم
سوهو : این تنها کاریه که میتونم برای دوستم بکنم
من : اوم تو دوس دختر داری؟
سوهو : داشتم ولی...ولش کن دوس ندارم درموردش حرف بزنم
من : باشه میدرکم
رفتم بیرون از اتاق نشستم رو کاناپه و داشتم به این فک میکردم که دنبال ی شغل بگردم همین جوری نشستم تو خونه فقد نمیدونم چی کار کنم آیگو
تموم تا پارت بعدی بای😃🌱
۵۵.۹k
۰۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.