باچیزی که دیدم پرام ریخت تهیونگ روی پله ها وایساده بود و
باچیزی که دیدم پرام ریخت تهیونگ روی پله ها وایساده بود و بت قیافه ترسناک نگام میکرد
تهیونگ. بهبه آمدی الان نمیومد
ات.ارببا..ب ببخشید حواسم به ساعت نبود
تهیونگ . حواست به ساعت نبود من گفتم ساعت ۹خونه باش الان ساعت چنده .کلمه اخرش رو با داد گفت .
ات. ببخشید ارباب دیگه تکرار نمیشه
تهیونگ. الا تنبیهت میکنم تا دیگه تکرار نکنی
ات. ارباب غلط کردم ببخشید دیگه تکرار نمیشه.با گریه.
تهیونگ. خفه شو .آهسته.
تهیونگ آمد و ات با مو برد تویه اتاق شکنجه
تهیونگ. کای با عربده
کای . بله قربان
تهیونگ. اینو ببند به صندلی و ۱۰۰ضربه شلاق بزن
کای .چشم
ات.تروخدا قلط کردم
تهیونگ. خفه شو کای بزنش
تهیونگ از اتاق میره بیرون
فلش بک به نیم ساعت بعد
کای.قربان من ضربه هارو بهش زدم ولی
تهیونگ. ولی چی
کای. قربان خون بالا آورد و بیهوش شد
تهیونگ ویو
ف.ا.ک ات کم خونی داره الان
تهیونگ رفت پیش ات ولی ات.......
حمایت کنید حمایتاتون خیلی کمه
اگه اینطور ادامه بدید شر میزارم
تهیونگ. بهبه آمدی الان نمیومد
ات.ارببا..ب ببخشید حواسم به ساعت نبود
تهیونگ . حواست به ساعت نبود من گفتم ساعت ۹خونه باش الان ساعت چنده .کلمه اخرش رو با داد گفت .
ات. ببخشید ارباب دیگه تکرار نمیشه
تهیونگ. الا تنبیهت میکنم تا دیگه تکرار نکنی
ات. ارباب غلط کردم ببخشید دیگه تکرار نمیشه.با گریه.
تهیونگ. خفه شو .آهسته.
تهیونگ آمد و ات با مو برد تویه اتاق شکنجه
تهیونگ. کای با عربده
کای . بله قربان
تهیونگ. اینو ببند به صندلی و ۱۰۰ضربه شلاق بزن
کای .چشم
ات.تروخدا قلط کردم
تهیونگ. خفه شو کای بزنش
تهیونگ از اتاق میره بیرون
فلش بک به نیم ساعت بعد
کای.قربان من ضربه هارو بهش زدم ولی
تهیونگ. ولی چی
کای. قربان خون بالا آورد و بیهوش شد
تهیونگ ویو
ف.ا.ک ات کم خونی داره الان
تهیونگ رفت پیش ات ولی ات.......
حمایت کنید حمایتاتون خیلی کمه
اگه اینطور ادامه بدید شر میزارم
۱۹.۴k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.