پارت 14 📜
کوک ویو 📜
(صبح) مثل همیشه از خواب بیدار شدم راهی مدرسه امروز زود تر از بقیه رسیدم و رفتم دفتر مدیر
..
مدیر. بفرمایید
+سلام
مدیر. سلام چیزی شده اومدی اینجا جونگ کوک ..؟!
+خب برای اردو....
..
ات ویو 📜
دیشب اصلا نفهمیدم چرا کوک تفنگ داشت ولی باید بفهمه کارای لازم و کردیم و با بچه ها رفتیم مدرسه فردا میخوایم بریم اردو خیلی خوشحالم امدید وارم که بهم خوش بگذره رفتم سمت کلاس مثل همیشه یونا درباره اومد پیشم با دوستاش عوق
یونا. اوا فکر نمیکردم امروز بیای هه اخه دیروز شنیدم غش کردی . خنده عصبی.
- هوم باز چی میخوای یونا
یونا. من چیزی نمی خوام فقط از کوک دور بمون اون مال منه من
- مگه عروسکه که مال من مال من میکنی.؟
نیش خند.
یونا. شاید ولی.. اون مال من تو اینطور فکر میکنی ما همو دوس...
- بسه دیگه هی مال من مال اونه عروسکه خر کاوه ببند دیگه چقدر گوه میخوری
. از جاش بلند میشه و رو به روی یونا وای میسه.
یونا. صداتو بیار پایین تو منو نمیشناسی الکی زر زر نمیکردی اگه میشناختی از جونگ کوکم میشناختی نزدیکش نمیشدی چون اون .
-چون اون چی هااا بگو ببین تو میخوای هرجور فکر کن ولی من و کوک فقط دوستیم همین خوب اون گوشات مگه مشکل داره که نمیفهمی .. نفهم . . بفهم
یونا. دختره چش سفید وایسا الان حالیت میکنم. مو های ات رو میشکه و بله اتم موهای یونا رو میکشه
...
کوک ویو 📜
داشتم با ته حرف میزنم که ایو بدو بدو اومد پیشمون
ایو.. هه هه ات ات
+ات چی حرف بزن چی شده
ایو. ات با یونا... هه.. دعوا..
+ ات و یونا... .
وقتی فهمیدیم دارن دعوا میکنن باز فهمیدم یونا یه کاری کرده و موضوع به من ربط داره بدو بدو رفتم سفت کلاس ..
(صبح) مثل همیشه از خواب بیدار شدم راهی مدرسه امروز زود تر از بقیه رسیدم و رفتم دفتر مدیر
..
مدیر. بفرمایید
+سلام
مدیر. سلام چیزی شده اومدی اینجا جونگ کوک ..؟!
+خب برای اردو....
..
ات ویو 📜
دیشب اصلا نفهمیدم چرا کوک تفنگ داشت ولی باید بفهمه کارای لازم و کردیم و با بچه ها رفتیم مدرسه فردا میخوایم بریم اردو خیلی خوشحالم امدید وارم که بهم خوش بگذره رفتم سمت کلاس مثل همیشه یونا درباره اومد پیشم با دوستاش عوق
یونا. اوا فکر نمیکردم امروز بیای هه اخه دیروز شنیدم غش کردی . خنده عصبی.
- هوم باز چی میخوای یونا
یونا. من چیزی نمی خوام فقط از کوک دور بمون اون مال منه من
- مگه عروسکه که مال من مال من میکنی.؟
نیش خند.
یونا. شاید ولی.. اون مال من تو اینطور فکر میکنی ما همو دوس...
- بسه دیگه هی مال من مال اونه عروسکه خر کاوه ببند دیگه چقدر گوه میخوری
. از جاش بلند میشه و رو به روی یونا وای میسه.
یونا. صداتو بیار پایین تو منو نمیشناسی الکی زر زر نمیکردی اگه میشناختی از جونگ کوکم میشناختی نزدیکش نمیشدی چون اون .
-چون اون چی هااا بگو ببین تو میخوای هرجور فکر کن ولی من و کوک فقط دوستیم همین خوب اون گوشات مگه مشکل داره که نمیفهمی .. نفهم . . بفهم
یونا. دختره چش سفید وایسا الان حالیت میکنم. مو های ات رو میشکه و بله اتم موهای یونا رو میکشه
...
کوک ویو 📜
داشتم با ته حرف میزنم که ایو بدو بدو اومد پیشمون
ایو.. هه هه ات ات
+ات چی حرف بزن چی شده
ایو. ات با یونا... هه.. دعوا..
+ ات و یونا... .
وقتی فهمیدیم دارن دعوا میکنن باز فهمیدم یونا یه کاری کرده و موضوع به من ربط داره بدو بدو رفتم سفت کلاس ..
۶.۲k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.