ₚₐᵣₜ28
ₚₐᵣₜ28
امیدوارم بتونم به خوبی توی خونه ی جدید از جونگکوکی مراقبت کنم..
_اون مادر منه؟ولی دست خط مادر من اینشکلی نیست...حتی با خط توی نامه هم فرق میکنه...
ورق زدم و صفحه ی بعدو نگاه کردم...
۲۱اکتبر۲۰۰۰
امروز مین جی وجونگ مین میان خونه ی جدیدمون رو ببینن
مین جی..جونگ مین؟نمیفهمم....این که اسم مادرو برا...برادرمه...
و با پرواز بعدی جونگکوک رو با خودشون به مدت ۲ سال میبرن آلمان....من متوجه شدم چهار ماهه که تومور کوچیکی توی مغزم دارم و باید درمانمو انجام بدم.....بعد از رفتن یون چه این بچه تنها فرد توی زندگی منه و جدا شدن ازش سخته اما مین جی به من قول داده که اگر درمانمو با دقت و به طور کامل انجام بدم بعد از دو سال جدایی پنج نفری توی خونه ی اونا زندگی کنیم...من چشمم رو روی این دوسال میبندم و فقط به زندگی خوب با خانوادم فکر میکنم...از امروز سعی میکنم بیشتر بنویسم و احساساتم رو روی کاغذ نگه دارم...
(امضا:پارک شین هه)
با عصبانیت ورق زدمو دنبال نوشته ی بعد بودم که متوجه شدم این زن بعد از بیست و یک اکتبر هیچ خاطره ای ننوشته...با خودم گفتم شاید دفترشو گم کرده یا شاید نظرش عوض شده و دیگه چیزی ننوشته...از توی جیبم نامه رو پیدا کردم و قسمت پشت نامه رو دوباره خوندم....
_____اونشب به قتل رسید!
شرط
10لایک
15کامنت
امیدوارم بتونم به خوبی توی خونه ی جدید از جونگکوکی مراقبت کنم..
_اون مادر منه؟ولی دست خط مادر من اینشکلی نیست...حتی با خط توی نامه هم فرق میکنه...
ورق زدم و صفحه ی بعدو نگاه کردم...
۲۱اکتبر۲۰۰۰
امروز مین جی وجونگ مین میان خونه ی جدیدمون رو ببینن
مین جی..جونگ مین؟نمیفهمم....این که اسم مادرو برا...برادرمه...
و با پرواز بعدی جونگکوک رو با خودشون به مدت ۲ سال میبرن آلمان....من متوجه شدم چهار ماهه که تومور کوچیکی توی مغزم دارم و باید درمانمو انجام بدم.....بعد از رفتن یون چه این بچه تنها فرد توی زندگی منه و جدا شدن ازش سخته اما مین جی به من قول داده که اگر درمانمو با دقت و به طور کامل انجام بدم بعد از دو سال جدایی پنج نفری توی خونه ی اونا زندگی کنیم...من چشمم رو روی این دوسال میبندم و فقط به زندگی خوب با خانوادم فکر میکنم...از امروز سعی میکنم بیشتر بنویسم و احساساتم رو روی کاغذ نگه دارم...
(امضا:پارک شین هه)
با عصبانیت ورق زدمو دنبال نوشته ی بعد بودم که متوجه شدم این زن بعد از بیست و یک اکتبر هیچ خاطره ای ننوشته...با خودم گفتم شاید دفترشو گم کرده یا شاید نظرش عوض شده و دیگه چیزی ننوشته...از توی جیبم نامه رو پیدا کردم و قسمت پشت نامه رو دوباره خوندم....
_____اونشب به قتل رسید!
شرط
10لایک
15کامنت
۷.۹k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.