تک پارتی 🧸🛍️ ( بخش اخرررررر بعد از سال هااااا )
ات ویو
شروع کردم به خوردن الکل
یک پیک ، دو پیک ، سه پیک ……… دهمین پیک ( زیاده 😐 )
جیمین : اممممم ات بنظرت زیاد نخوردی ؟
ات : نه بابا من ضرفیتم بالاست ( با حالت مستی )
( یونجی : بچه ها کلا ات هر حرفی میزنه با حالت مستیه )
جیمین : اوکی خود دانی
ات : اون حتی نگران منم نشد * تو ذهنش *
( یونجی : بچم نگرانت شد تو گفتی ضرفیتت بالاستتتت )
یونا : هی بچه ها چطوره ج یا ح بازی کنیم ( جرعت حقیقت )
همه : اوکیییییی
چهیونگ : ما دستگاه دروغ سنج آوردیم تامممممم بیارش ( دوست
پسر چهیونگ )
تام : آوردم
همگی دور میز جمع شدیم و جلو پارتنرمون نشستیم
یونا : خب شروع میکنیم
( بعد از چند مین )
چند دور بازی کردیم هرکس نمیخواست جواب بده باید یه پیک میرفت بالا
بعد از چند دور رسید به من و جیمین
سر بطری به من افتاد و تهش هم به جیمین
( یونجی : اهم اخه بزارید بگم سر بطری اونیه که جواب میده ته بطری
اونیه که میپرسه ! فهمیدین ؟ برین بقیه رو بخونین )
جیمین ویو
بطری به من و ات افتاد
بزار از این فرست استفاده کنم تا بفهمم حسش چیه
جیمین : اهم ( سرفه )
جیمین : ج یا ح ؟
ات : ح
جیمین : حاظری به عنوان میس پارک تا آخر زندگی با من بمونی ؟
جیمین : یا ساده کنم من و دوست داری ؟
یونا : اگه دوست نداشت که باهات نمیومد ( زیر لب )
چهیونگ : راس میگی ( زیر لب )
ات : حاظرم به عنوان میس پارک تا آخر عمر با تو بمونم
ات : یا ساده کنم اره
دستگاه : ✅ دینگ ( درسته )
ات از جاش بلند شد و به سمت جیمین رفت
با دو تا دستاش صورت جیمین رو گرفت و گفت
ات : حاظری اولین و آخرین عشق من باشی ؟ :)
جیمین : اره
ات آروم ل.ب.ش رو روی ل.ب جیمین گذاشت و یه بوسه ی طولانی
رو شروع کرد
( پایان )
☜(⌒▽⌒)☞☜(⌒▽⌒)☞☜(⌒▽⌒)☞☜(⌒▽⌒)☞☜(⌒▽⌒)☞
:)
قشنگ بود نه ؟
اینم داستان دوتا خواهر برادر ما :)
به خوبی و خوشی زندگی کردن
(ノ´ヮ´)ノ*: ・゚(ノ´ヮ´)ノ*: ・゚(ノ´ヮ´)ノ*: ・゚(ノ´ヮ´)ノ*: ・゚(ノ´ヮ´)ノ*: ・゚(ノ´ヮ
درخواستی تک پارتی و سناریو داشتید زیر این پست بگیدددد
و به قولم عمل کردم و گذاشتمممم
درخواستی داشتید ( تک پارتی ، سناریو ) بگینننن زیر این پست
دوستون دارم نارنگی های من
حمایت نشه کشتمتون 🔪 🩸
بای بای🪐✨
شروع کردم به خوردن الکل
یک پیک ، دو پیک ، سه پیک ……… دهمین پیک ( زیاده 😐 )
جیمین : اممممم ات بنظرت زیاد نخوردی ؟
ات : نه بابا من ضرفیتم بالاست ( با حالت مستی )
( یونجی : بچه ها کلا ات هر حرفی میزنه با حالت مستیه )
جیمین : اوکی خود دانی
ات : اون حتی نگران منم نشد * تو ذهنش *
( یونجی : بچم نگرانت شد تو گفتی ضرفیتت بالاستتتت )
یونا : هی بچه ها چطوره ج یا ح بازی کنیم ( جرعت حقیقت )
همه : اوکیییییی
چهیونگ : ما دستگاه دروغ سنج آوردیم تامممممم بیارش ( دوست
پسر چهیونگ )
تام : آوردم
همگی دور میز جمع شدیم و جلو پارتنرمون نشستیم
یونا : خب شروع میکنیم
( بعد از چند مین )
چند دور بازی کردیم هرکس نمیخواست جواب بده باید یه پیک میرفت بالا
بعد از چند دور رسید به من و جیمین
سر بطری به من افتاد و تهش هم به جیمین
( یونجی : اهم اخه بزارید بگم سر بطری اونیه که جواب میده ته بطری
اونیه که میپرسه ! فهمیدین ؟ برین بقیه رو بخونین )
جیمین ویو
بطری به من و ات افتاد
بزار از این فرست استفاده کنم تا بفهمم حسش چیه
جیمین : اهم ( سرفه )
جیمین : ج یا ح ؟
ات : ح
جیمین : حاظری به عنوان میس پارک تا آخر زندگی با من بمونی ؟
جیمین : یا ساده کنم من و دوست داری ؟
یونا : اگه دوست نداشت که باهات نمیومد ( زیر لب )
چهیونگ : راس میگی ( زیر لب )
ات : حاظرم به عنوان میس پارک تا آخر عمر با تو بمونم
ات : یا ساده کنم اره
دستگاه : ✅ دینگ ( درسته )
ات از جاش بلند شد و به سمت جیمین رفت
با دو تا دستاش صورت جیمین رو گرفت و گفت
ات : حاظری اولین و آخرین عشق من باشی ؟ :)
جیمین : اره
ات آروم ل.ب.ش رو روی ل.ب جیمین گذاشت و یه بوسه ی طولانی
رو شروع کرد
( پایان )
☜(⌒▽⌒)☞☜(⌒▽⌒)☞☜(⌒▽⌒)☞☜(⌒▽⌒)☞☜(⌒▽⌒)☞
:)
قشنگ بود نه ؟
اینم داستان دوتا خواهر برادر ما :)
به خوبی و خوشی زندگی کردن
(ノ´ヮ´)ノ*: ・゚(ノ´ヮ´)ノ*: ・゚(ノ´ヮ´)ノ*: ・゚(ノ´ヮ´)ノ*: ・゚(ノ´ヮ´)ノ*: ・゚(ノ´ヮ
درخواستی تک پارتی و سناریو داشتید زیر این پست بگیدددد
و به قولم عمل کردم و گذاشتمممم
درخواستی داشتید ( تک پارتی ، سناریو ) بگینننن زیر این پست
دوستون دارم نارنگی های من
حمایت نشه کشتمتون 🔪 🩸
بای بای🪐✨
۱۲.۷k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.