پارت شیش
خلاصه رفتن و سلام علیک کردن
ساعت 2 شب
+ میایین جرعت حقیقت
همه باهم گفتن اره
+ خب پس بریم به سوی جرعت حقیقتتتت
+ خب بطری رو میچرخونم
+ نینا میپرسه ازززز اوپا هیون
؛ خب اوپا تو این جمع رو کی کراشی ( با عشوه میگه موهاشو دور انگشتش میچرخونه فکر کنم متوجه شده باشید)
_ حتمی باید بگم
؛اره اوپا ( اوپا رو لوس میگه)
_ خب باشه جواب میدم ولی نباید خجالت بکشه و ازم دوری کنه
؛ نه بگو( نینا فکر میکنه هیون رو خودش کراشه)
_ هیون پاشد گفت اسمش رو نمیگم بلکه جلو خودتو میبوسمش
داخل ذهن مهیا
خب راستش ناراحت شدم وقتی فهمیدم رو یکی کراشه چون من از 12 سالگیم روش کراش بودم شایدم دیگه میشه گفت نباید بهش بگم کراش بلکه باید بگم عشق من پیش نینا نشسته بودم که یهو هیون بلند شد گفته که اسمشو نمیگم بلکه جلو خودتون می بوسمش هعییی خوش به حال دختره داشت سمت من و نینا میومد باورم نمیشه رو نینا کراش که یهو حس گرمایی رو لبام احساس کردم او ..اون هیونجین بود داشت من و می بوسید باورم نمیشه همینجوری با شک بهش نگاه میکردم اصلا حرکت نمی کردم و همراهی نمی کردم قشنگ رفته بودم تو شک هیون داشت یا ولع لبامو می خورد منم هیچ کاری نمی کردم خشکم زده بود
ذهن هیون
درسته حدس زدم ریکشنش همینه ولی دیگه نمی تونم پهنانش کنم من 4 ساله دوسش دارم
چطور بود؟
ساعت 2 شب
+ میایین جرعت حقیقت
همه باهم گفتن اره
+ خب پس بریم به سوی جرعت حقیقتتتت
+ خب بطری رو میچرخونم
+ نینا میپرسه ازززز اوپا هیون
؛ خب اوپا تو این جمع رو کی کراشی ( با عشوه میگه موهاشو دور انگشتش میچرخونه فکر کنم متوجه شده باشید)
_ حتمی باید بگم
؛اره اوپا ( اوپا رو لوس میگه)
_ خب باشه جواب میدم ولی نباید خجالت بکشه و ازم دوری کنه
؛ نه بگو( نینا فکر میکنه هیون رو خودش کراشه)
_ هیون پاشد گفت اسمش رو نمیگم بلکه جلو خودتو میبوسمش
داخل ذهن مهیا
خب راستش ناراحت شدم وقتی فهمیدم رو یکی کراشه چون من از 12 سالگیم روش کراش بودم شایدم دیگه میشه گفت نباید بهش بگم کراش بلکه باید بگم عشق من پیش نینا نشسته بودم که یهو هیون بلند شد گفته که اسمشو نمیگم بلکه جلو خودتون می بوسمش هعییی خوش به حال دختره داشت سمت من و نینا میومد باورم نمیشه رو نینا کراش که یهو حس گرمایی رو لبام احساس کردم او ..اون هیونجین بود داشت من و می بوسید باورم نمیشه همینجوری با شک بهش نگاه میکردم اصلا حرکت نمی کردم و همراهی نمی کردم قشنگ رفته بودم تو شک هیون داشت یا ولع لبامو می خورد منم هیچ کاری نمی کردم خشکم زده بود
ذهن هیون
درسته حدس زدم ریکشنش همینه ولی دیگه نمی تونم پهنانش کنم من 4 ساله دوسش دارم
چطور بود؟
۳.۶k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.