قمارِ عشق پارت هفتم(فصل اول)
جونگ کوک از اتاق بیرون رفت و در رو بست.
یعنی من باید براش کار کنم..
پس مدرسم چی ! اگه تو مدرسه چیزی بگه.
چشمام رو بستم و روی تخت دراز کشیدم و خوابم برد.
از زبان جونگ کوک *
وقتی دیدمش فهمیدم همون دختر یه که تو مدرسه بهم خورد.
اگه فقیره چرا توی همچین مدرسه ای درس میخونه !
میتونست بره توی مدرسه ی کم هزینه ای درس بخونه .
صبح روز بعد*
از زبان رونا*
صبح با تکون های کوچیکی روی بازوم
چشمام رو باز کردم و دیدم یه خانم با لای سرمه و لبخند بهم میزنه.
چشمام رو مالوندم و به حالت نشسته درامدم.
خانم بهم لبخندی زد و گفت :
&آقا گفتن بیام بیدارتون کنم که برای مدرسه دیر نشه.
+ ب..باشه .
&لطفا صورتتون رو بشورید و بیاید صبحونتن رو بخورید . براتون گذاشتمش روی میز.
به میز کنار تخت نگاهی کردم و سینی رو دیدم که توش تخم مرغ و نون تست و عسل و کافه و پنیر و خرما و... توش بود .
از روی تخت بلند شدم و گفتم:
&ممنون می تونید برید.
خانم به نشانه ی باشه سر تکون داد و رفت بیرون و در رو بست.
سمت دستشویی توی اتاق رفتم و باش رو باز کردم و رفتم تو.
یعنی من باید براش کار کنم..
پس مدرسم چی ! اگه تو مدرسه چیزی بگه.
چشمام رو بستم و روی تخت دراز کشیدم و خوابم برد.
از زبان جونگ کوک *
وقتی دیدمش فهمیدم همون دختر یه که تو مدرسه بهم خورد.
اگه فقیره چرا توی همچین مدرسه ای درس میخونه !
میتونست بره توی مدرسه ی کم هزینه ای درس بخونه .
صبح روز بعد*
از زبان رونا*
صبح با تکون های کوچیکی روی بازوم
چشمام رو باز کردم و دیدم یه خانم با لای سرمه و لبخند بهم میزنه.
چشمام رو مالوندم و به حالت نشسته درامدم.
خانم بهم لبخندی زد و گفت :
&آقا گفتن بیام بیدارتون کنم که برای مدرسه دیر نشه.
+ ب..باشه .
&لطفا صورتتون رو بشورید و بیاید صبحونتن رو بخورید . براتون گذاشتمش روی میز.
به میز کنار تخت نگاهی کردم و سینی رو دیدم که توش تخم مرغ و نون تست و عسل و کافه و پنیر و خرما و... توش بود .
از روی تخت بلند شدم و گفتم:
&ممنون می تونید برید.
خانم به نشانه ی باشه سر تکون داد و رفت بیرون و در رو بست.
سمت دستشویی توی اتاق رفتم و باش رو باز کردم و رفتم تو.
۴۸.۸k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.