پارت =۹۰
تقاص دوستی
زمین ورزش هم جای بدی نبود ، از دیبرستان تاحالا بسکتبال بازی نکرده بودم ، بعضی وقتا با اِما تو پارک میدوییدیم ولی الان خیلی ازش گذشته .
رفتم عقب و توپ رو درست تو دستم جابه جاکردم و در عین حال به مینهو توضیح هم می دادم .
+خودتو به سمت جلو کش بده و بعد...
توپ رو با حرکت درست پرتاپ کردم .
دقیقا تو تور فرود اومد .
+امتحان کن .
یه ضرب انداخت اما حتی به تور نزدیک هم نبود .
رفتم نزدیکش و روش درست نگه داشتن توپ رو بهش یاد دادم و دستاشو با دستای خودم هماهنگ کردم .
+فقط کافیه شدت ضربه و شتاب خودت به جلو رو درست بسنجی .
همراه با دست خودم دست اونم بالا اوردم و درست قرار دادم و بعد با حرکت خودم دست اون توپ رو با ضرب درست وارد تور کرد .
با ذوق برگشت سمتم .
&وای دیدی؟ درست رفت تو .
با لبخند بهش خیره شدم ، اخلاقاش به اِما رفته بود ولی چهرش خیلی شبیه جیمین بود ترکیب قشنگی ازشون بود .
&میای یه مسابقه جدا بدیم ؟ الان که یاد گرفتم میتونم ازت ببرم .
توپ رو به سمتش پرت کردم .
+حریف می تلبم .
دست سوم بود که بازی میکردیم رفتم عقب و سعی کردم سه گام برم ،اما قدم اخر پام پیچ خورد و با کمر افتادم زمین .
اولین بارم نبود که میوفتادم ، هنوز بلند نشده بودم ، دستمو می تکوندم .
&اِوا اون چیه؟
نگامو به مینهو دادم که بالا سرم وایساده بود و به یه چیزی اشاره میکرد .
سرمو کج کردم ، لباسم یکم کج شده بود و زخم پهلوم پیدا بود ، بخیه هایی که جاشون مونده بود و دوتا تقطه قرمز پررنگی رو تشکیل میداد .
+اها اینو میگی ، یه زخم قدیمیه،چیز مهمی نیست .
لباسمو صاف کردم و بلند شدم .
&سر چی اینطوری شدی ؟
رفتم سمت توپ و دلا شدم که برش دارم ، مینهو هم دنبالم میومد .
+یه بحث بزرگونه بود ، با وجود اینکه من تقصیری نداشتم اسیبش به من رسید .
&این که ناعادلانس .
توپ و برداشتم و به سمت سبد حرکت کردم .
+دنیا همیشه عادلانه نیست ، مجبوری باهاش پیش بری ، عادت میکنی .
برگشتم سمتش و موهاشو بهم ریختم .
&ناراحت نیستی جای زخم و تمام اون خاطرات تو ذهنت باقی مونده ؟
زانو زدم جلوش و دستاشو گرفتم .
+بعضی وقتا لازمه یه زخم داشته باشی تا وقتی دیدیش یاد تجربه ای که ازش به دست اوردی بیوفتی.
+ من زخمامو دوست دارم میدونی چرا ؟
&چون جاشون قشنگه ؟
خندم گرفت میتونستم تمام عمرم با مینهو وقت بگزرونم .
+چون زخما هیچ وقت پاک نمیشن ، همیشه باهامن تو سختی یا اسونی زندگی ، حتی وقتی کسی باهام نبود .
ادامه دارد...
زمین ورزش هم جای بدی نبود ، از دیبرستان تاحالا بسکتبال بازی نکرده بودم ، بعضی وقتا با اِما تو پارک میدوییدیم ولی الان خیلی ازش گذشته .
رفتم عقب و توپ رو درست تو دستم جابه جاکردم و در عین حال به مینهو توضیح هم می دادم .
+خودتو به سمت جلو کش بده و بعد...
توپ رو با حرکت درست پرتاپ کردم .
دقیقا تو تور فرود اومد .
+امتحان کن .
یه ضرب انداخت اما حتی به تور نزدیک هم نبود .
رفتم نزدیکش و روش درست نگه داشتن توپ رو بهش یاد دادم و دستاشو با دستای خودم هماهنگ کردم .
+فقط کافیه شدت ضربه و شتاب خودت به جلو رو درست بسنجی .
همراه با دست خودم دست اونم بالا اوردم و درست قرار دادم و بعد با حرکت خودم دست اون توپ رو با ضرب درست وارد تور کرد .
با ذوق برگشت سمتم .
&وای دیدی؟ درست رفت تو .
با لبخند بهش خیره شدم ، اخلاقاش به اِما رفته بود ولی چهرش خیلی شبیه جیمین بود ترکیب قشنگی ازشون بود .
&میای یه مسابقه جدا بدیم ؟ الان که یاد گرفتم میتونم ازت ببرم .
توپ رو به سمتش پرت کردم .
+حریف می تلبم .
دست سوم بود که بازی میکردیم رفتم عقب و سعی کردم سه گام برم ،اما قدم اخر پام پیچ خورد و با کمر افتادم زمین .
اولین بارم نبود که میوفتادم ، هنوز بلند نشده بودم ، دستمو می تکوندم .
&اِوا اون چیه؟
نگامو به مینهو دادم که بالا سرم وایساده بود و به یه چیزی اشاره میکرد .
سرمو کج کردم ، لباسم یکم کج شده بود و زخم پهلوم پیدا بود ، بخیه هایی که جاشون مونده بود و دوتا تقطه قرمز پررنگی رو تشکیل میداد .
+اها اینو میگی ، یه زخم قدیمیه،چیز مهمی نیست .
لباسمو صاف کردم و بلند شدم .
&سر چی اینطوری شدی ؟
رفتم سمت توپ و دلا شدم که برش دارم ، مینهو هم دنبالم میومد .
+یه بحث بزرگونه بود ، با وجود اینکه من تقصیری نداشتم اسیبش به من رسید .
&این که ناعادلانس .
توپ و برداشتم و به سمت سبد حرکت کردم .
+دنیا همیشه عادلانه نیست ، مجبوری باهاش پیش بری ، عادت میکنی .
برگشتم سمتش و موهاشو بهم ریختم .
&ناراحت نیستی جای زخم و تمام اون خاطرات تو ذهنت باقی مونده ؟
زانو زدم جلوش و دستاشو گرفتم .
+بعضی وقتا لازمه یه زخم داشته باشی تا وقتی دیدیش یاد تجربه ای که ازش به دست اوردی بیوفتی.
+ من زخمامو دوست دارم میدونی چرا ؟
&چون جاشون قشنگه ؟
خندم گرفت میتونستم تمام عمرم با مینهو وقت بگزرونم .
+چون زخما هیچ وقت پاک نمیشن ، همیشه باهامن تو سختی یا اسونی زندگی ، حتی وقتی کسی باهام نبود .
ادامه دارد...
۲.۴k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.