(new model) part 30 . . .
هانیل: گوشیتم که آخر سر بزار توش اکی؟
ا.ت: اکی
هانیل: خببب
۱: اول حموم✅
۲: روتین پوستی✅
3: میکاپ✅
۴: لباس✅
۵: ادکلن✅
۶: ریختن وسایل درون کیف✅
۷: چند تا عکس یادگاری با منو خودت تنها
۸: گورتو گم میکنی میری
هانیل: خب ساعت ۵:۳۲ دیقس بریم پارک این بغل چندتا عکس بگیریم
ا.ت: واقعا حوصله ندارم ولی چون کلی زحمت کشیدی میام
هانیل: خب بدوووو
کیفمو برداشتم دوربینم گرفتم رفتیم بیرون
همه پسرا یه جوری نگا میکردن انگار تاحالا دختر ندیده بودن واااااا (ایشون الان قند تو دلش مذابه مذابه)
رسیدیم پارک
اول من از هانیل عکس گرفتم بعد اون چندتا از من گرفت بعد کلی دوتایی عکس گرفتیم کلی زدیم خندیدم قهقه های ما کله پارک رو پر کرده بود من واقعا از هانیل خوشم اومده بود
خب بسه بزار ببینم ساعت چنده واتتتتت چرا ساعت انقدر زود میگذره
ا.ت: هانیل ساعت ۶:۳۷ دیقس من برم دیگه
هانیل: واقعا خوش گذشت یه روز قرار بزاریم بریم بیرون
ا.ت: حتما بیا بریم دوتایی ماشین بگیریم بریم
رفتیم سمت خیابون وایسادیم
اول هانیلو سوار کردم فرستادم اون بره
بعد وایسادم ماشین بیاد
بعد یکی دیگه اومد سوار شدم لوکیشنو دادم
.
.
.
حدود ۱۵ دیقه تو راه بودم
پیاده شدم خب تا تالار چند قدمی باید راه برم
همینجوری داشتم راه میرفتم
تا رسیدم ساعتمو دیدم ۶:۵۹
وایسادم که ساعت ۷ بش
......
خب ساعت ۷ شد رفتم داخل همه جا سکوت بود و فقط تک و توک صدای پاشنه کفش میومد که لا ورود من صدای همچی قطع شدو فقط صدای پاشنه کفش من میومد همه به من زل زده بودن
میشه گفت تقریبا بیشتر گروه های کیپاپ اینجا بودن بغلشونم عکاساشون
وقتی عکاساشون رو دیدم خیالم راحت شد چون اونا بیشتر از من تیپ زده بودن ولی معلوم بود من از همه خوشگل تر بودم
داشتم میگشتم دنبال اعضا تا دیدم جین داره با یکی صحبت میکنه وقتی داشت سرشو میچرخوند منو دید اولش کپ کرده بود و بعد با لبخند تحسین آمیزی نگام کرد و بعد دست تکون داد که برم پیشش
من قدم قدم میرفتم که رسیدم پیششون
همه به جز جین کپ کرده نگام کردن
ا.ت: تا یه لحظه دیگه قشنگ با نگاهاتون منو میخورید
جیهوپ با پته پته گفت
جیهوپ: خ...ب می..دو..نی تو تو خی..ی..لی خیلی خوشگل شدی*نفس گشیدن*
ا.ت: بچه ها اروم باشید این منم ا.ت فقط ظاهری تغییر کردم وگرنه همونم که هستم
نامجون اومد سمتم دستمو گرفت یه لحظه صدای چیه واااا این صدای ضربه چیه ودف این قلبمه داره خودشو جر میده اروم باش قلب ای سست بدبخت
نامجون از دستم بوسید
نامجون: واقعا زیبا شدی لیدی
ا.ت: خیلی ممنون
یکی اومد سمتمون با من کار داشت رفتم پیشش داشت توضیح میداد باید چیکار کنم عههه چقد آسون فقط چندتا عکس میگیرم بعد تا آخر جشن خوش میگذرونم ایول
مکانی که باید عکس بگیرمو بهم نشون داد
رفتم سمت اعضا
ا.ت:
ا.ت: اکی
هانیل: خببب
۱: اول حموم✅
۲: روتین پوستی✅
3: میکاپ✅
۴: لباس✅
۵: ادکلن✅
۶: ریختن وسایل درون کیف✅
۷: چند تا عکس یادگاری با منو خودت تنها
۸: گورتو گم میکنی میری
هانیل: خب ساعت ۵:۳۲ دیقس بریم پارک این بغل چندتا عکس بگیریم
ا.ت: واقعا حوصله ندارم ولی چون کلی زحمت کشیدی میام
هانیل: خب بدوووو
کیفمو برداشتم دوربینم گرفتم رفتیم بیرون
همه پسرا یه جوری نگا میکردن انگار تاحالا دختر ندیده بودن واااااا (ایشون الان قند تو دلش مذابه مذابه)
رسیدیم پارک
اول من از هانیل عکس گرفتم بعد اون چندتا از من گرفت بعد کلی دوتایی عکس گرفتیم کلی زدیم خندیدم قهقه های ما کله پارک رو پر کرده بود من واقعا از هانیل خوشم اومده بود
خب بسه بزار ببینم ساعت چنده واتتتتت چرا ساعت انقدر زود میگذره
ا.ت: هانیل ساعت ۶:۳۷ دیقس من برم دیگه
هانیل: واقعا خوش گذشت یه روز قرار بزاریم بریم بیرون
ا.ت: حتما بیا بریم دوتایی ماشین بگیریم بریم
رفتیم سمت خیابون وایسادیم
اول هانیلو سوار کردم فرستادم اون بره
بعد وایسادم ماشین بیاد
بعد یکی دیگه اومد سوار شدم لوکیشنو دادم
.
.
.
حدود ۱۵ دیقه تو راه بودم
پیاده شدم خب تا تالار چند قدمی باید راه برم
همینجوری داشتم راه میرفتم
تا رسیدم ساعتمو دیدم ۶:۵۹
وایسادم که ساعت ۷ بش
......
خب ساعت ۷ شد رفتم داخل همه جا سکوت بود و فقط تک و توک صدای پاشنه کفش میومد که لا ورود من صدای همچی قطع شدو فقط صدای پاشنه کفش من میومد همه به من زل زده بودن
میشه گفت تقریبا بیشتر گروه های کیپاپ اینجا بودن بغلشونم عکاساشون
وقتی عکاساشون رو دیدم خیالم راحت شد چون اونا بیشتر از من تیپ زده بودن ولی معلوم بود من از همه خوشگل تر بودم
داشتم میگشتم دنبال اعضا تا دیدم جین داره با یکی صحبت میکنه وقتی داشت سرشو میچرخوند منو دید اولش کپ کرده بود و بعد با لبخند تحسین آمیزی نگام کرد و بعد دست تکون داد که برم پیشش
من قدم قدم میرفتم که رسیدم پیششون
همه به جز جین کپ کرده نگام کردن
ا.ت: تا یه لحظه دیگه قشنگ با نگاهاتون منو میخورید
جیهوپ با پته پته گفت
جیهوپ: خ...ب می..دو..نی تو تو خی..ی..لی خیلی خوشگل شدی*نفس گشیدن*
ا.ت: بچه ها اروم باشید این منم ا.ت فقط ظاهری تغییر کردم وگرنه همونم که هستم
نامجون اومد سمتم دستمو گرفت یه لحظه صدای چیه واااا این صدای ضربه چیه ودف این قلبمه داره خودشو جر میده اروم باش قلب ای سست بدبخت
نامجون از دستم بوسید
نامجون: واقعا زیبا شدی لیدی
ا.ت: خیلی ممنون
یکی اومد سمتمون با من کار داشت رفتم پیشش داشت توضیح میداد باید چیکار کنم عههه چقد آسون فقط چندتا عکس میگیرم بعد تا آخر جشن خوش میگذرونم ایول
مکانی که باید عکس بگیرمو بهم نشون داد
رفتم سمت اعضا
ا.ت:
۴.۳k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.