من عاشقش شدم ¹¹
من عاشقش شدم ¹¹
از زبان سوجون:
امروز رفتم سرکار و همونجا چندتا آرامش بخش خوردم تا اروم باشم اومدم تو اتاقم یه لباس قشنگ پوشیدم(عکسش رو میذارم )و رفتم پایین و با قیافه ای که دیدم هم ناراحت بودم هم خوشحال ناراحت بود، چون نمیخواستم خوشحال بودم چون یکم میشناسمش و پرونداش زیاد سیاه نبود و گفتن بریم تو اتاق
×: همه ی نقشه زیر سر تو بود نه ؟!
+: من اگه چیزی بخوام بدست میارم
×: من و درست بدست نیاوردی من بایه متجاوز کاری ندارم
+: سوجون گفتم که دیگه اون کارو نمیکنم من فقط تشنه ی یه رابطه بودم
×: وقتی باهات ازدواج کرد، بهتره تشنه ی رابطه نباشید آقای محترم
+: تو نترس
×: تو باید بترسی من داروسازا هستم
+: حرف حق
پ.س: دخترم میتونید بیاین پایین
×: اومدیم پدر
پ.س: خب هفته ی دیگه عروسی هستش پس فردا میرید واسه خرید
+: چشم پدر جان
×: زهر مار و پدر جان(اروم که فقط خودش بشنوه)
+: مشکلی نداره نن شب اینجا باشم میخوان با سوجون بیشتر آشنا شم
×: یه هفته کمت نبود(آروم که فقط خودش بشنوه)
پ.س: نه مشکلی نیست
×: (داشت آب میخورد تو گلوش گیر کرد افتاد رو سرفه)
+: خوبی سوجون
×: اِه اِه اره برو تو اون اتاق
+: چاگیا دیگه اتاق من و تو نداره
×: بله درسته خب پدر جان ما میریم بخوابیم فعلا
پ.س: برو بخواب دخترم
رفتن تو اتاق
×: با خودت چه فکری کردی
+: فکری نکردم خواستم پلوی زنم بخوابم
×: بزار ازدواج کنیم
+: خب تو بله رو دادی
×: آخر معتادم میکنی(رفت سیگار برداشت)
+: اون چیه ؟!
×: خدا شوهر کور نصیبم کرد
+: چرا سیگار میکشی تو داروسازی
×: آرومم میکنه
+: دیگه نکش ( دستش رو گرفت و انداختش رو پاش و سیگار تو دهنش و بادست برداشت)
خیلی سوجین اومده بود نزدیکم و منم دست خودم نبود بوسیدمش خیلی تو شک بود خودمم بود
×: من چیکار کردم
+: الان بوسیدیم(ذوق )
از زبان سوجون:
امروز رفتم سرکار و همونجا چندتا آرامش بخش خوردم تا اروم باشم اومدم تو اتاقم یه لباس قشنگ پوشیدم(عکسش رو میذارم )و رفتم پایین و با قیافه ای که دیدم هم ناراحت بودم هم خوشحال ناراحت بود، چون نمیخواستم خوشحال بودم چون یکم میشناسمش و پرونداش زیاد سیاه نبود و گفتن بریم تو اتاق
×: همه ی نقشه زیر سر تو بود نه ؟!
+: من اگه چیزی بخوام بدست میارم
×: من و درست بدست نیاوردی من بایه متجاوز کاری ندارم
+: سوجون گفتم که دیگه اون کارو نمیکنم من فقط تشنه ی یه رابطه بودم
×: وقتی باهات ازدواج کرد، بهتره تشنه ی رابطه نباشید آقای محترم
+: تو نترس
×: تو باید بترسی من داروسازا هستم
+: حرف حق
پ.س: دخترم میتونید بیاین پایین
×: اومدیم پدر
پ.س: خب هفته ی دیگه عروسی هستش پس فردا میرید واسه خرید
+: چشم پدر جان
×: زهر مار و پدر جان(اروم که فقط خودش بشنوه)
+: مشکلی نداره نن شب اینجا باشم میخوان با سوجون بیشتر آشنا شم
×: یه هفته کمت نبود(آروم که فقط خودش بشنوه)
پ.س: نه مشکلی نیست
×: (داشت آب میخورد تو گلوش گیر کرد افتاد رو سرفه)
+: خوبی سوجون
×: اِه اِه اره برو تو اون اتاق
+: چاگیا دیگه اتاق من و تو نداره
×: بله درسته خب پدر جان ما میریم بخوابیم فعلا
پ.س: برو بخواب دخترم
رفتن تو اتاق
×: با خودت چه فکری کردی
+: فکری نکردم خواستم پلوی زنم بخوابم
×: بزار ازدواج کنیم
+: خب تو بله رو دادی
×: آخر معتادم میکنی(رفت سیگار برداشت)
+: اون چیه ؟!
×: خدا شوهر کور نصیبم کرد
+: چرا سیگار میکشی تو داروسازی
×: آرومم میکنه
+: دیگه نکش ( دستش رو گرفت و انداختش رو پاش و سیگار تو دهنش و بادست برداشت)
خیلی سوجین اومده بود نزدیکم و منم دست خودم نبود بوسیدمش خیلی تو شک بود خودمم بود
×: من چیکار کردم
+: الان بوسیدیم(ذوق )
۲.۷k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.