پارت نهم (استاد من)
پارت نهم
گفتم:تهیونگ من دوست ندارم راجب دیشب حرف بزنیم
گفت:گائول من واقعا متاسفم ، خیلی مست بودم متوجه نشدم که چیکار کردم واقعا متاسفم لطفا منو ببخش ، من اولین بوسه رو ازت گرفتم ببخش منو
گفتم:چیزی ندارم بگم ولی اون اولین بوسم نبود....
انگار برق ۲۲۰ ولت به تهیونگ وصل کردن...با حرص بهم نگاه کرد ی پوزخنده صدادار زدم از کنارش رد شدم
۴ ماه بعد
من به تهیونگ علاقه مند شدم ، واقعا دوسش دارم و نمیدونم اون بهم حسی داره یا نه...
امروز چون دانشگاه نداشتم من و یونا (دوست دختر ارام) و نیکا و رزی و هیونا قرار شد بریم رستوران...
هر پنجتامون موهامونو ی مدل بستیم و ست لباس سفید و مشکی زدیم ....
پنج تا دختر جذاب با دو تا ماشین خفن و مدل بالا رفتیم سمت یکی از بزرگرترین و گرونترین و شیکترین رستوران های سئول ، وقتی وارد رستوران شدیم همه بهون زل زدن انگار خوشگل ندیده بودن البته بیچاره ها حق داشتن با اون لباسا و ارایشی که ما داشتیم کف کنن
رفتیم نشستیم که گارسون اومد بهش سفارش دادیم
بعد از چند دقیقه غذارو اوردن ....مشقول غذا خوردن بودیم که گفتم:بچه ها میخوام ی چیزی بگم
گفتن:بگو
گفتم:همتون دوست پسردارین ..یونا با ارام...هیونا با جیهوپ..رزی با جیمین و نیکا با جین
یونا گفت:چرا حالا گروه بندی میکنی 😐خودمون دوست پسرامونو میشناسیم...
گفتم:بزار حرفم تموم بشه
یونا گفت:خب بگو
گفتم:من فقط این وسط سینگلم..یهو نوشابه توی گلوی رزی گیر کرد
هیونا با تعجب گفت: چیشد؟ خبریه؟...
گفتم:خب... اره ی خبرای خوب، من عاشق یکی شدم میخواستم بهش اعتراف کنم فقط...
نیکا گفت:فقط چی؟
گفتم:فقط نمیدونم اونم بهم علاقه داره یا نه
هیونا گفت:از خداشم باشه..حالا کیه اون پسر خوشبخت
یونا گفت:ما میشناسمش؟
گفتم:اره
رزی:جون به لبمون کردی خب بگو کیه دیگ....
گفتم:......تهیونگه...
یهو همشون با تعجب بهم زل زدن
گفتم:چیه؟
هیونا گفت:چقدر زوج جذابی میشین
گفتم:مسخره...😐
های:/
لایک و کامنت یادتون نره:/
بای:/
گفتم:تهیونگ من دوست ندارم راجب دیشب حرف بزنیم
گفت:گائول من واقعا متاسفم ، خیلی مست بودم متوجه نشدم که چیکار کردم واقعا متاسفم لطفا منو ببخش ، من اولین بوسه رو ازت گرفتم ببخش منو
گفتم:چیزی ندارم بگم ولی اون اولین بوسم نبود....
انگار برق ۲۲۰ ولت به تهیونگ وصل کردن...با حرص بهم نگاه کرد ی پوزخنده صدادار زدم از کنارش رد شدم
۴ ماه بعد
من به تهیونگ علاقه مند شدم ، واقعا دوسش دارم و نمیدونم اون بهم حسی داره یا نه...
امروز چون دانشگاه نداشتم من و یونا (دوست دختر ارام) و نیکا و رزی و هیونا قرار شد بریم رستوران...
هر پنجتامون موهامونو ی مدل بستیم و ست لباس سفید و مشکی زدیم ....
پنج تا دختر جذاب با دو تا ماشین خفن و مدل بالا رفتیم سمت یکی از بزرگرترین و گرونترین و شیکترین رستوران های سئول ، وقتی وارد رستوران شدیم همه بهون زل زدن انگار خوشگل ندیده بودن البته بیچاره ها حق داشتن با اون لباسا و ارایشی که ما داشتیم کف کنن
رفتیم نشستیم که گارسون اومد بهش سفارش دادیم
بعد از چند دقیقه غذارو اوردن ....مشقول غذا خوردن بودیم که گفتم:بچه ها میخوام ی چیزی بگم
گفتن:بگو
گفتم:همتون دوست پسردارین ..یونا با ارام...هیونا با جیهوپ..رزی با جیمین و نیکا با جین
یونا گفت:چرا حالا گروه بندی میکنی 😐خودمون دوست پسرامونو میشناسیم...
گفتم:بزار حرفم تموم بشه
یونا گفت:خب بگو
گفتم:من فقط این وسط سینگلم..یهو نوشابه توی گلوی رزی گیر کرد
هیونا با تعجب گفت: چیشد؟ خبریه؟...
گفتم:خب... اره ی خبرای خوب، من عاشق یکی شدم میخواستم بهش اعتراف کنم فقط...
نیکا گفت:فقط چی؟
گفتم:فقط نمیدونم اونم بهم علاقه داره یا نه
هیونا گفت:از خداشم باشه..حالا کیه اون پسر خوشبخت
یونا گفت:ما میشناسمش؟
گفتم:اره
رزی:جون به لبمون کردی خب بگو کیه دیگ....
گفتم:......تهیونگه...
یهو همشون با تعجب بهم زل زدن
گفتم:چیه؟
هیونا گفت:چقدر زوج جذابی میشین
گفتم:مسخره...😐
های:/
لایک و کامنت یادتون نره:/
بای:/
۱۴.۴k
۲۳ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.