پارت7 از دست نده
let me more desire
پارت 7
جيهوپ رو سمت نرده ها كشيد
_چيه!؟
|. جيهوپ هركسي بوده ميخواسته كوك از ته نا اميدشه احتمالا چيزي رو بهش گفته يا چيزي رو بعش نشون داده كوك رو ديدم اخرين كلمه اي كه بهم گفت اين بود 'ژنرال من مرده'
اخم جيهوپ وفت تو هم
_يعني چي ..... نمي فهمم اونا تازه با هم مچ شدن و قرار بود
|. جي جي بايد يك زمان بديم جونكوك از تخت بلند شه دكترش گفت فردا شب مرخص ميشه
_اره
|. فعلا بيا بريم نهار درس كنيم ته به انرژي نياز داره
_او چشم شاهزاده من
ساعت از دو گذشته بود كه ته از خواب بيدار شد هراسان به سمت در رفت كه دستش از پشت كشيده شد
<ايييي تهيونگاا كجا با اين عجله بيا ناهار امادس
> او جيمينا هه بايد برم كوك رو ببينم
> بهش يكم زمان بده حالش خوب بشه سر ميز صحبت مي كنيم بيا
همه سر ميز نشستن و جيمين رامن گوشت و كيمچي ها رو روي ميز گذاشت
⁃ خب تهيونگ جونكوك الان از لحاظ روحي ضربه بزرگي خورده و كنار اومدن باهاش نياز به زمان داره امشب مرخص ميشه و من احساس كردم نصبت به تو حساس شدع
⁃ اره ته جيمين راس ميگه امشب رو برو واحد خودت ما باهاش حرف بزنيم كه ببينيم چشه
⁃ اره مشكل كه حل شد ميگيم بياي چون ميترسم كسي شايعه يا چيزي كه حقيقت نداره رو بهش قبولونده و اين بده
⁃ ممنون از دوتاتون شروع كنيد
چيزي از شروع غذاشون نگذشته بود كه با كوبيده شدن مداوم در همه ترسيدن
تهيونگ با سرعت زيادي در و باز كرد اقاي سيلوان جلوي در بود
" تهيونگا تويي بايد موضوعي رو بهت بگم ديشب يادم نبود
_چيشده
" ديشب دير وقت بود كه جونكوك با چهره اي ترسيده و مضطرب اومد به كافه و ٣٦ تا بطري شراب خواست هرچي لليلش و پرسيدم جواب بهم نداد انگار خيلي بيش از حد نگران بود حدود ساعت ١٢ بود
قلب تهيونگ ايستاد اخه چه موضوعي ميتونست باعث اين رفتار كوك شده باشه
_ ممنونم مچكر
و در رو بست
+ تهيونگ كيبود؟؟..
_جونكوك خودش اون شرابا رو گرفته بوده
+ جدي
-جونكوك وقتي نگرا بود بعد از سن قاني ميخورد ولي يك ليوان نه ٣٠ تا يعني چه موضوعي بوده
مردمك چشم تهيونگ ميلرزيد و توان نداشت خودش به اتاق رسوند و روي تخت رها كرد ترجيح ميداد گذر زمان رو حس نكنه
ساعت حدودا ٧ بود جيمين لباس هايش را پوشيد
_ته من ميرم كار هاي ترخيصش رو بكن جيهوپ تو هم بيا ته كليد واحد پايين رو كانتره تا ما مياييم تو هم برو نگران نباش ما مواظبشيم يك شب صبر بده
خداحافظي كرد و رفت
ته نميدونست بايد چه كند احساس مي كرد جونكوك الان به بودنش بيشتر از نبودنش نياز داره اما جيمين هم درست مي.........
ادامه دارددد
منتظر باشیدد..........
پارت 7
جيهوپ رو سمت نرده ها كشيد
_چيه!؟
|. جيهوپ هركسي بوده ميخواسته كوك از ته نا اميدشه احتمالا چيزي رو بهش گفته يا چيزي رو بعش نشون داده كوك رو ديدم اخرين كلمه اي كه بهم گفت اين بود 'ژنرال من مرده'
اخم جيهوپ وفت تو هم
_يعني چي ..... نمي فهمم اونا تازه با هم مچ شدن و قرار بود
|. جي جي بايد يك زمان بديم جونكوك از تخت بلند شه دكترش گفت فردا شب مرخص ميشه
_اره
|. فعلا بيا بريم نهار درس كنيم ته به انرژي نياز داره
_او چشم شاهزاده من
ساعت از دو گذشته بود كه ته از خواب بيدار شد هراسان به سمت در رفت كه دستش از پشت كشيده شد
<ايييي تهيونگاا كجا با اين عجله بيا ناهار امادس
> او جيمينا هه بايد برم كوك رو ببينم
> بهش يكم زمان بده حالش خوب بشه سر ميز صحبت مي كنيم بيا
همه سر ميز نشستن و جيمين رامن گوشت و كيمچي ها رو روي ميز گذاشت
⁃ خب تهيونگ جونكوك الان از لحاظ روحي ضربه بزرگي خورده و كنار اومدن باهاش نياز به زمان داره امشب مرخص ميشه و من احساس كردم نصبت به تو حساس شدع
⁃ اره ته جيمين راس ميگه امشب رو برو واحد خودت ما باهاش حرف بزنيم كه ببينيم چشه
⁃ اره مشكل كه حل شد ميگيم بياي چون ميترسم كسي شايعه يا چيزي كه حقيقت نداره رو بهش قبولونده و اين بده
⁃ ممنون از دوتاتون شروع كنيد
چيزي از شروع غذاشون نگذشته بود كه با كوبيده شدن مداوم در همه ترسيدن
تهيونگ با سرعت زيادي در و باز كرد اقاي سيلوان جلوي در بود
" تهيونگا تويي بايد موضوعي رو بهت بگم ديشب يادم نبود
_چيشده
" ديشب دير وقت بود كه جونكوك با چهره اي ترسيده و مضطرب اومد به كافه و ٣٦ تا بطري شراب خواست هرچي لليلش و پرسيدم جواب بهم نداد انگار خيلي بيش از حد نگران بود حدود ساعت ١٢ بود
قلب تهيونگ ايستاد اخه چه موضوعي ميتونست باعث اين رفتار كوك شده باشه
_ ممنونم مچكر
و در رو بست
+ تهيونگ كيبود؟؟..
_جونكوك خودش اون شرابا رو گرفته بوده
+ جدي
-جونكوك وقتي نگرا بود بعد از سن قاني ميخورد ولي يك ليوان نه ٣٠ تا يعني چه موضوعي بوده
مردمك چشم تهيونگ ميلرزيد و توان نداشت خودش به اتاق رسوند و روي تخت رها كرد ترجيح ميداد گذر زمان رو حس نكنه
ساعت حدودا ٧ بود جيمين لباس هايش را پوشيد
_ته من ميرم كار هاي ترخيصش رو بكن جيهوپ تو هم بيا ته كليد واحد پايين رو كانتره تا ما مياييم تو هم برو نگران نباش ما مواظبشيم يك شب صبر بده
خداحافظي كرد و رفت
ته نميدونست بايد چه كند احساس مي كرد جونكوك الان به بودنش بيشتر از نبودنش نياز داره اما جيمين هم درست مي.........
ادامه دارددد
منتظر باشیدد..........
۱۸.۵k
۰۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.