《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
زمانی که هیچ امید برای زندگی کردن نداشت و دست به خودکشی میزد
یک نوره امیدی براش پیدا شد و اونو از اون دريای غم و نا امیدی
نجات داد اون دو نفر به کنار اون دریا رفتن یکی برای تمام کردن زندگیش
و دیگری برای رها شدن از مشکلات اما این دو نمیدونستن که چه سرنوشتی در انتظارشان هست
____________________________________
دوختری بهربون سرزنده خوشگلی که از طرف خانواد اش ترد شده
بدونه هیچ اومید یا تکیه گاهی ناباورانه ای به دریایه رو به رویش خیره شده بود تنها اومید اون برادرش بود که الان به اونم هیچ اومیدی نداشت
و برای پایان دادن به زندگیش به نزدیکی اون دريا رفته بود
______________________________
پسری خوشتیپ که در ظاهر جدی و خشن اما در باطن مهربون کیوته
از بهسی که هر روز توی خانوادش بود خسته شده بود
از این که بارها خانوادش بگن که باید با اون دوختر ازدواج کنه کلافه شده بود پس برای این که از همه این حرفها فکر کردنه به نزدیکی اون دريا رفت
_________________________________
کیم ات دوختری جوانی که عاشقانه نامزداش رو دوست داشت
اما به دلايلی نامزداش یک ماه مانده به ازدواج اش اونو ول کرد
پدراش بعد از فهمیدن این موضوع دوختراش رو مقصر میدونست
چون توی روستا زندگی میکردن این براشون آبرو ریزی بود
واسه همین تصمیم گرفت دختراش هرچه زود تر ازدواج کنه اونم
با مرده پیری که ۳۰ سال سن داشت
این موضوع برای دوختر داستان ما خیلی سخت بود برای همین تصمیم
گرفت به این زندگی پایان بده
اما دوختر داستان ما نمیدونست که اونه لحظه زندگیش که از نظر اون پایان زندگیش بود در واقع آغاز دوباره زندگیاش بود همان جایی که با اون پسر آشنا شد
__________________________________
کیم سوکجین برادر دلسوز که برای نجات دادن تنها خواهرش از صمیمی ترین دوستش پارک جیمین خواست که با خواهرش ازدواج کنه
میدونست که خواستن همچين چیزی از بهترین دوستش خواسته زيادیه
اما چون دوستش از طرف خانوادهش تحت فشار بود که باید با دوختر
هرزه که دوختر عمو جیمین میشد ازدواج کنه
گرفتن این تصمیم برای دوستش هم خوب بود
چون میتونست از شره اون دوختره راحت بشه
منتظر باشید ؟؟؟؟؟؟؟؟
160تایی بشیم پارت اول رو میزارم
ببینم چیکار میکنید جیمین لاورا ها 😉
زمانی که هیچ امید برای زندگی کردن نداشت و دست به خودکشی میزد
یک نوره امیدی براش پیدا شد و اونو از اون دريای غم و نا امیدی
نجات داد اون دو نفر به کنار اون دریا رفتن یکی برای تمام کردن زندگیش
و دیگری برای رها شدن از مشکلات اما این دو نمیدونستن که چه سرنوشتی در انتظارشان هست
____________________________________
دوختری بهربون سرزنده خوشگلی که از طرف خانواد اش ترد شده
بدونه هیچ اومید یا تکیه گاهی ناباورانه ای به دریایه رو به رویش خیره شده بود تنها اومید اون برادرش بود که الان به اونم هیچ اومیدی نداشت
و برای پایان دادن به زندگیش به نزدیکی اون دريا رفته بود
______________________________
پسری خوشتیپ که در ظاهر جدی و خشن اما در باطن مهربون کیوته
از بهسی که هر روز توی خانوادش بود خسته شده بود
از این که بارها خانوادش بگن که باید با اون دوختر ازدواج کنه کلافه شده بود پس برای این که از همه این حرفها فکر کردنه به نزدیکی اون دريا رفت
_________________________________
کیم ات دوختری جوانی که عاشقانه نامزداش رو دوست داشت
اما به دلايلی نامزداش یک ماه مانده به ازدواج اش اونو ول کرد
پدراش بعد از فهمیدن این موضوع دوختراش رو مقصر میدونست
چون توی روستا زندگی میکردن این براشون آبرو ریزی بود
واسه همین تصمیم گرفت دختراش هرچه زود تر ازدواج کنه اونم
با مرده پیری که ۳۰ سال سن داشت
این موضوع برای دوختر داستان ما خیلی سخت بود برای همین تصمیم
گرفت به این زندگی پایان بده
اما دوختر داستان ما نمیدونست که اونه لحظه زندگیش که از نظر اون پایان زندگیش بود در واقع آغاز دوباره زندگیاش بود همان جایی که با اون پسر آشنا شد
__________________________________
کیم سوکجین برادر دلسوز که برای نجات دادن تنها خواهرش از صمیمی ترین دوستش پارک جیمین خواست که با خواهرش ازدواج کنه
میدونست که خواستن همچين چیزی از بهترین دوستش خواسته زيادیه
اما چون دوستش از طرف خانوادهش تحت فشار بود که باید با دوختر
هرزه که دوختر عمو جیمین میشد ازدواج کنه
گرفتن این تصمیم برای دوستش هم خوب بود
چون میتونست از شره اون دوختره راحت بشه
منتظر باشید ؟؟؟؟؟؟؟؟
160تایی بشیم پارت اول رو میزارم
ببینم چیکار میکنید جیمین لاورا ها 😉
۴.۳k
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.