اوتاکو های خوشبخت پارت ۱۷

آسا:برییییم،هعی کانو...چرا شیطانی میخندی؟
کانو:حی‌حی‌حی...ها چی؟نه خوبه خوبه
آسا:چی خوبه؟بابا اسکلم کردی بریم دیگه
وقتی رفتن شهر بازی
کانو:چیفویووووووووووووو من میخوام سوار این شمممم
چیفویو:بریم عشقم
مایکی و آسا:هلققققققققققق
بعد از ۲۰ دقیقه
کانو:خیلی خوب بوووود
مایکی چیفویو آسا:در افق محو...
آسا:اسکل میدونی داشتی هممونو به سکته میدادی
کانو:چقد غر میزنی بابا...بیاین بریم
اینا وقتی داشتن راه میرفتن
کانو:چیفویو
چیفو:بله؟
تو باید همین الان جلو همه بگی دوست دارم
چیفو:ها؟
آسا:وای کانو اسکل خاک تو سرتتت(آروم)
کانو:بگو
چیفو:ا...اما من خجالت میکشم...
کانو:اگه نگی قهر میکنم
چیفو:نه کانو چان
مایکی:همگی گوش کنین من میخوام یه چیزی بگم...
چیفو آسا کانو:بگو
همون لحظه مایکی دستای آسارو گرفت و گفت...
مایکی:آسا چان دوست دارم...!
آسا:(سرخخخخخخخخ)ه...هههه....ههههههاااااا!!!!!!
کانو چیفو:یسسسسسسسسسسسسسسسسسسس