p8
ویو کوک
داشتم کم کم میرفتم که یه صدایی اومد سریعا برگشتم
خودش بود آیسل اومده بود
+جونگکوک؟
-جان دل؟چرا انقدر دیر کردی
+ببخشید
-بیا اینجا
+ن نه نمیام
-چرا؟چیزی شده؟
ویو آیسل
نمیتونستم از آب بیرون برم چون از گردنبندم استفاده کرده بودمو الان پایین تنم لخت بود
+خب راستش من امروز گردنبندمو گرفتم
-واقعا؟خب؟
+الان لباس ندارم یعنی........یعنی لختم خب میدونی
-اوو خب
یهو پالتوشو در آورد
-بیا اینو بپوش من چشمامو میبندم خب؟
+ب باشه
چشماشو بستو روشو برگردوند
هنوز توی راه رفتن تعادل نداشتم پالتورو ازش گرفتمو پوشیدم بندشم بستم آستیناش خیلی برام بزرگ بود
+چشماتو باز کن
-واو چقدر بامزه شد
+اومم
-بیا بشینیم،برات یه سورپرایز دارم
+واقعا؟چه سورپرایزی؟
میخواستم حرکت کنم که یهو تعادلمو از دست دادمو داشتم میوفتادم که جونگکوک منو گرفت
-مراقب باش داشتی روی خرچنگا میوفتادی
تا گفت خرچنگ
+جییییغغغغغغغغ
-چی شدهههه
+من از خرچنگ میترسمممم
-آرومم باش من اینجام
کمکم کرد رفتیم روی یکی از سنگا نشستیم
-اینم کادوعه من به تو،تولدت مبارک
+واییی این، این خیلی قشنگهههههههه
-آروم دختر گوشم کر شد
+عاشقشونم
-منم همیطور
+خیلی خوشگلو براقن
-اره خیلی زیاد
+وااییی از براقیشون چشمای آدم کور میشه
-دقیقا
+عین ماه میمونن
-اره ماه جلوش کم میاره
جونگکوک زمانی که داشت به دخترش نگاه میکرد اینارو میگفت و منظورش آیسل بود
+ممنونم بازم
-کاری نکردم که
دیگه بقیشو توی پارت بعد خسته شدم
داشتم کم کم میرفتم که یه صدایی اومد سریعا برگشتم
خودش بود آیسل اومده بود
+جونگکوک؟
-جان دل؟چرا انقدر دیر کردی
+ببخشید
-بیا اینجا
+ن نه نمیام
-چرا؟چیزی شده؟
ویو آیسل
نمیتونستم از آب بیرون برم چون از گردنبندم استفاده کرده بودمو الان پایین تنم لخت بود
+خب راستش من امروز گردنبندمو گرفتم
-واقعا؟خب؟
+الان لباس ندارم یعنی........یعنی لختم خب میدونی
-اوو خب
یهو پالتوشو در آورد
-بیا اینو بپوش من چشمامو میبندم خب؟
+ب باشه
چشماشو بستو روشو برگردوند
هنوز توی راه رفتن تعادل نداشتم پالتورو ازش گرفتمو پوشیدم بندشم بستم آستیناش خیلی برام بزرگ بود
+چشماتو باز کن
-واو چقدر بامزه شد
+اومم
-بیا بشینیم،برات یه سورپرایز دارم
+واقعا؟چه سورپرایزی؟
میخواستم حرکت کنم که یهو تعادلمو از دست دادمو داشتم میوفتادم که جونگکوک منو گرفت
-مراقب باش داشتی روی خرچنگا میوفتادی
تا گفت خرچنگ
+جییییغغغغغغغغ
-چی شدهههه
+من از خرچنگ میترسمممم
-آرومم باش من اینجام
کمکم کرد رفتیم روی یکی از سنگا نشستیم
-اینم کادوعه من به تو،تولدت مبارک
+واییی این، این خیلی قشنگهههههههه
-آروم دختر گوشم کر شد
+عاشقشونم
-منم همیطور
+خیلی خوشگلو براقن
-اره خیلی زیاد
+وااییی از براقیشون چشمای آدم کور میشه
-دقیقا
+عین ماه میمونن
-اره ماه جلوش کم میاره
جونگکوک زمانی که داشت به دخترش نگاه میکرد اینارو میگفت و منظورش آیسل بود
+ممنونم بازم
-کاری نکردم که
دیگه بقیشو توی پارت بعد خسته شدم
۱۴۸
۳۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.