You love a vampire : part 3 (4)
_چی؟؟من نمیتونم
لی: میتونی...تو دختر باهوشی هستی و اعتماد به نفست بالاست پس باید به خودت ایمان داشته باشی که بتونی
تائو همونطور که به لیلی میرسید فریاد کشید: تو میتونی دختر!!
لیلی برگشت و بهش لبخند زد
_اگه تائو میگه پس میتونم
لی: آفرین...برو ببینم چیکار میکنی؟
چشماشو با چشمبند بست. و بهش یاد اوری میکرد: خوب تمرکز کن...نفس عمیق بکش و بعد رها کن
لیلی نفس کشید . با اینکه هیچی نمیدید اما روی هدف تمرکز کرده بود . کمان و کشید و رهاش کرد. تیر وسط هدف خورد . لی واقعا شگفت زده شده بود در حدی که احساس میکرد خوابه . خودش رو نیشگون گرفت و دید که بیداره
_خب موفق شدم؟
لی: خودت ببین
لیلی نگران شد و چشمبندشو باز کرد وقتی دید تیر به هدف خورده از خوشحالی بالا و پایین پرید. تائو رفت و بلندش کرد و تو هوا چرخوند
تائو: میدونستم میتونی
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
با ضرب درو باز کرد که کریس و لخت دید داره لباس عوض میکنه
کریس: وای!...هووووف... یعنی تو در زدن بلد نیستی؟
لوهیون: خوبه حالا ده دفعه تو این حالت دیدمت با این دفعم میشه یازده بار
کریس:😏...خوبه حالا پشت رختکن بودم...چه خبر؟
لوهیون: ایییشششش...هیچی بابا بازم شاهد عشق بازی پرنسس بودم
کریس:باز داشت چیکار میکرد
لوهیون:هیچی با اون ببعیه...اسمش چی بود ...آها لی با اون داشت تیر اندازی تمرین میکرد ...مثل مهدکودکا تشویقش میکردن...اه!
کریس: خب...؟
لوهیون: به جمالت ...همین😑
کریس:😏...امشب کاری میکنم که ازم خوشش بیاد
لوهیون: خواهیم دید
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
کنار درختی که همیشه میشست یه تاب وصل بود . لیلی روی تاب نشسته بود و آروم آواز میخوند . تائو داشت به سمتش میرفت و به صداش گوش میداد
تائو: لیلی...میدونی که صدات خیلی عالیه و به دل میشینه؟
_در این حدم دیگه نیست😅
تائو: چرا هست
رفت پشتش و موهای لیلی رو جمع کرد و یه طرفش ریخت . از پشت بغلش کرد
تائو: خیلی دوست دارم❤
_من خیلیی بیشتر تائو
تائو: چرا یجوری هستی؟
_چجوری؟
تائو: انگار نگرانی
_دیشب کابوس بدی دیدم مهم نیست
تائو: خیله خب باشه...پس بیا یکم خوش بگذرونیم
_😂نگو که میخوای قلقلکم بدی
تائو: نه یه چیز دیگه
شروع کرد به تاب دادنش
_تائو فقط یواش😂
تائو سرعتشو تند تر کرد و محکم تر تابش داد
_تائو بسه دیگه خیلی داری تند تاب میدیییییییی
تائو: نخیر اینجوری بیشتر کیف میده
تائو خواهش میکنم....وای!
تائو: 😂😂چقدر ترسویی تو
_نیستممممم....توروخدا یواش الان میفتم پرت میشم پایین
تائو: منم اینجا چغندرم ...تو هم میفتی پایین😅
_ تائو خواهش میکنم آرووووووم😂😂😂
لی: میتونی...تو دختر باهوشی هستی و اعتماد به نفست بالاست پس باید به خودت ایمان داشته باشی که بتونی
تائو همونطور که به لیلی میرسید فریاد کشید: تو میتونی دختر!!
لیلی برگشت و بهش لبخند زد
_اگه تائو میگه پس میتونم
لی: آفرین...برو ببینم چیکار میکنی؟
چشماشو با چشمبند بست. و بهش یاد اوری میکرد: خوب تمرکز کن...نفس عمیق بکش و بعد رها کن
لیلی نفس کشید . با اینکه هیچی نمیدید اما روی هدف تمرکز کرده بود . کمان و کشید و رهاش کرد. تیر وسط هدف خورد . لی واقعا شگفت زده شده بود در حدی که احساس میکرد خوابه . خودش رو نیشگون گرفت و دید که بیداره
_خب موفق شدم؟
لی: خودت ببین
لیلی نگران شد و چشمبندشو باز کرد وقتی دید تیر به هدف خورده از خوشحالی بالا و پایین پرید. تائو رفت و بلندش کرد و تو هوا چرخوند
تائو: میدونستم میتونی
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
با ضرب درو باز کرد که کریس و لخت دید داره لباس عوض میکنه
کریس: وای!...هووووف... یعنی تو در زدن بلد نیستی؟
لوهیون: خوبه حالا ده دفعه تو این حالت دیدمت با این دفعم میشه یازده بار
کریس:😏...خوبه حالا پشت رختکن بودم...چه خبر؟
لوهیون: ایییشششش...هیچی بابا بازم شاهد عشق بازی پرنسس بودم
کریس:باز داشت چیکار میکرد
لوهیون:هیچی با اون ببعیه...اسمش چی بود ...آها لی با اون داشت تیر اندازی تمرین میکرد ...مثل مهدکودکا تشویقش میکردن...اه!
کریس: خب...؟
لوهیون: به جمالت ...همین😑
کریس:😏...امشب کاری میکنم که ازم خوشش بیاد
لوهیون: خواهیم دید
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
کنار درختی که همیشه میشست یه تاب وصل بود . لیلی روی تاب نشسته بود و آروم آواز میخوند . تائو داشت به سمتش میرفت و به صداش گوش میداد
تائو: لیلی...میدونی که صدات خیلی عالیه و به دل میشینه؟
_در این حدم دیگه نیست😅
تائو: چرا هست
رفت پشتش و موهای لیلی رو جمع کرد و یه طرفش ریخت . از پشت بغلش کرد
تائو: خیلی دوست دارم❤
_من خیلیی بیشتر تائو
تائو: چرا یجوری هستی؟
_چجوری؟
تائو: انگار نگرانی
_دیشب کابوس بدی دیدم مهم نیست
تائو: خیله خب باشه...پس بیا یکم خوش بگذرونیم
_😂نگو که میخوای قلقلکم بدی
تائو: نه یه چیز دیگه
شروع کرد به تاب دادنش
_تائو فقط یواش😂
تائو سرعتشو تند تر کرد و محکم تر تابش داد
_تائو بسه دیگه خیلی داری تند تاب میدیییییییی
تائو: نخیر اینجوری بیشتر کیف میده
تائو خواهش میکنم....وای!
تائو: 😂😂چقدر ترسویی تو
_نیستممممم....توروخدا یواش الان میفتم پرت میشم پایین
تائو: منم اینجا چغندرم ...تو هم میفتی پایین😅
_ تائو خواهش میکنم آرووووووم😂😂😂
۴.۶k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.