عشق بچگی
عشق بچگی
سه پارتی
پارت⅓
ویو ات:
عصبی از خواب پاشدم
آت: چرا باید صبح ساعت ۷ پاشم برم سر کارررررر
یه حمام ۱۰ مینی گرفتم و بیرون اومدم
موهامو خشک کردم و به هوپی زنگ زدم
آت: اوه سلاممم هوپی من خواب بود؟
هوپی: زهرمار معلومه که خواب بود
آت: مگه نباید سر کارت باشی
هوپی: خب من نیم ساعت دیگه پا میشدم
آت: اوووو حالا میگم میشه بیای منو برسونی
هوپی: دیوونه شدیییی!!
آت: عه بیا دیگه دیرم شده تو بلدی ماشین برونی منو زود میرسونی برات جبران میکنم
هوپی: هوفففف باشه الان میام
آت: تنکسسسسس
لباسام رو پوشیدم و بیرون رفتم
ویو جیهوپ:
زود بیدار شدم و حموم ۵ مینی گرفتم و زود اومدم بیرون
موهامو درست کردم و خودمو مرتب کردم
خببببببب من آت رو دوست داشتم
ما از بچگی دوست بودیم حدودا ۱۲ ساله دوستیم برای همین نمی تونم بهش احساساتم رو بگن و پنهانی دوسش دارم ولی می خوام یه روزی بهش بگم
ویو ات:
جیهوپ رسید سوار ماشین شدم
آت: سلام خب بریم
جیهوپ: سلام باشه
راه افتادیم به شرکت رسیدیم
آت: خب من دیگه برم
جیهوپ: خب میگم آت
ات،: بله!؟
جیهوپ: میخوای ...... وقتی کارت تموم شد ببرمت خونه
آت: اوووو معلومه از خدامم باشه پس میبینمت
سرش رو تکون داد
به سمت شرکت رفتم
( پرش زمانی به تموم شدن کار آت)
رفتم پایین جیهوپ روی صندلی نشسته بود و کلش توی موبایلش بود
دختر های کناریش هم براش غش میکردن
یکم حسودیم شد
سه پارتی
پارت⅓
ویو ات:
عصبی از خواب پاشدم
آت: چرا باید صبح ساعت ۷ پاشم برم سر کارررررر
یه حمام ۱۰ مینی گرفتم و بیرون اومدم
موهامو خشک کردم و به هوپی زنگ زدم
آت: اوه سلاممم هوپی من خواب بود؟
هوپی: زهرمار معلومه که خواب بود
آت: مگه نباید سر کارت باشی
هوپی: خب من نیم ساعت دیگه پا میشدم
آت: اوووو حالا میگم میشه بیای منو برسونی
هوپی: دیوونه شدیییی!!
آت: عه بیا دیگه دیرم شده تو بلدی ماشین برونی منو زود میرسونی برات جبران میکنم
هوپی: هوفففف باشه الان میام
آت: تنکسسسسس
لباسام رو پوشیدم و بیرون رفتم
ویو جیهوپ:
زود بیدار شدم و حموم ۵ مینی گرفتم و زود اومدم بیرون
موهامو درست کردم و خودمو مرتب کردم
خببببببب من آت رو دوست داشتم
ما از بچگی دوست بودیم حدودا ۱۲ ساله دوستیم برای همین نمی تونم بهش احساساتم رو بگن و پنهانی دوسش دارم ولی می خوام یه روزی بهش بگم
ویو ات:
جیهوپ رسید سوار ماشین شدم
آت: سلام خب بریم
جیهوپ: سلام باشه
راه افتادیم به شرکت رسیدیم
آت: خب من دیگه برم
جیهوپ: خب میگم آت
ات،: بله!؟
جیهوپ: میخوای ...... وقتی کارت تموم شد ببرمت خونه
آت: اوووو معلومه از خدامم باشه پس میبینمت
سرش رو تکون داد
به سمت شرکت رفتم
( پرش زمانی به تموم شدن کار آت)
رفتم پایین جیهوپ روی صندلی نشسته بود و کلش توی موبایلش بود
دختر های کناریش هم براش غش میکردن
یکم حسودیم شد
۱۵.۴k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.