🖤فیک زندانی پارت 21🖤
پارت ۲۱ فیک زندانی:
خوشگلای من ببخشید این ۲، ۳ روز نبودم اینترنتم تموم شده بود و با هزار تا بدبختی مامانم رو رازی کردم اینترنت و اسم بگیره😁
شرمنده تونم به خدا، این پارت رو طولانی تر مینویسم 😊
خب حالا که با دقت پارت قبلی رو خوندی یک عدد از این تسبیح هارو بهتون اشانتیون و به صورت رایگان میدم تا بشینید با خداتون راز و نیاز کنید و از گناه اتون بگذره بعد این پارت رو بخون.
برای هر نفر ۱ عدد تسبیح رایگان😂😂😂📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿
بریم سراغ فیک مون👇
ا.ت ویو:
بعداز اینکه جیمین به زور باهام س*ک*س کرد ولم کرد.
اون مرتیکه ی عوضی بهم تجاوز کرد و منم نتونستم هیچ کاری کنم. 😖😣
واقعا دیگه نمیدونم چی کار کنم تنها چیزی که داشتم هم از دست دادم فقط بخاطر کله شقی😭
ادمین ویو:
جیمین وقتی که ا.ت رو کرد و یه درس درست حسابی از نظر خودش بهش داد؛ بالاخره دست از سرش برداشت.
ا.ت هم یه گوشه ی تخت جمع شده بود و گریه میکرد و از بدبختی هاش به خودش میگفت و گریه هاشم بیشتر میشد.
جیمین لباساشو پوشید و اومد روی تخت کنار ا.ت.
جیمین:بیبی من چطوره؟
ا.ت:...... .
جیمین:بیب حالت خوبه؟
ا.ت:...... .
جیمین:د لعنتی جواب بده حالت خوبه؟
ا.ت:فقط خفه شو
جیمین دستشو برد زیر شکم ا.ت رو آروم ماساژ داد، چون بهش حق میداد اون خیلی وحشیانه با ا.ت سکس کرد (ببینین چه پسر خوبی دارم 😁😂)
و شواهد نشون میداد ا.ت بار اولش بود.
ا.ت:دست کثیفتو بهم نزن، تجاوزگر😠 و دستشو پس زد. از این به بعد بهم دست بزنی نتیجه ی خوبی نمیبینی.
جیمین:تو هم از این به بعد کاری رو که میخوام نکنی، هر دفعه به بدترین شکل ممکن میکنمت تا ادب شی😏😈
ا.ت:دهنتو ببند عوضی تجاوزگر
معلوم نیست تاحالا به چند تا از اون دخترای بی گناه تجاوز کردی که اینقدر حرفه ای
😡😠
جیمین:عه بیبی نشد دیگه باهام درست صحبت کن وگرنه مثل چند دیقه پیش کاری میکنم که التماسم رو کنی.
ا.ت:گفتم خفه شو عوضی تو بهم تجاوز جنسی کردی! (داد و با بغض)
جیمین:اینجوری دوست ندارم، بهتره بگیم الان مال خودم شدی.
ا.ت:خفه هههه شوووووووو(با جیغ و داد)
تو دخترونگی مو ازم گرفتی آشغال عوضی
جیمین:اولا صداتو بیار پایین،دوما من که بالاخره ازت میگرفتمش حالا هر چی زود تر بهتر، تو الان دیگه مال منی.
ا.ت:(گریه)
جیمین:دوست داری از دستم خلاص بشی؟
ا.ت:آره (بغض)
جیمین:دوستم نداری؟
ا.ت:نه
جیمین:ولی برام مهم نیست و من عاشقم، تو با من ازدواج میکنی و برای همیشه پیشم میمونی.
ا.ت:حتی تو خواب ببینی آقای پارک
جیمین:فعلا قراره پس فردا در واقعیت ببینم.
ا.ت:به نظرت من کاریو که میخوای انجام میدم؟
جیمین:مجبوری ، چون چاره ی دیگه ای نداری. حتی اگر نخوای به زور باهام ازدواج میکنی.
ا.ت:آره، یه وجب بده ماش به همین خیال باش😏
جیمین به ا.ت غرید و گفت:
جیمین :چه بخوای چه نخوای مجبورت میکنم باهام ازواج کنی حتی شده با زور.
ا.ت:منم میگم دیگه به همین خیال باش.
جیمین:خوشبختانه حقیقته.
و جیمین از اتاق رفت بیرون و درم قفل کرد که ا.ت فرار نکنه.
ا.ت نشست نقشه ی فرار از خونه ی جیمین رو توی ذهنش کشید.
دوستان اینجا ا.ت داره نقشه ی فرار از خونه ی جیمین رو توی ذهنش میکشه ولی فکر کردی من توی این پارت بهت میگم؟؟؟
اشتباه میکنی😁 😅
خماری تا پارت بعدیییی😃😉
شرطا برای پارت 22:
28 تا لایک❤
50 تا کامنت📨📱
خوشگلای من ببخشید این ۲، ۳ روز نبودم اینترنتم تموم شده بود و با هزار تا بدبختی مامانم رو رازی کردم اینترنت و اسم بگیره😁
شرمنده تونم به خدا، این پارت رو طولانی تر مینویسم 😊
خب حالا که با دقت پارت قبلی رو خوندی یک عدد از این تسبیح هارو بهتون اشانتیون و به صورت رایگان میدم تا بشینید با خداتون راز و نیاز کنید و از گناه اتون بگذره بعد این پارت رو بخون.
برای هر نفر ۱ عدد تسبیح رایگان😂😂😂📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿
بریم سراغ فیک مون👇
ا.ت ویو:
بعداز اینکه جیمین به زور باهام س*ک*س کرد ولم کرد.
اون مرتیکه ی عوضی بهم تجاوز کرد و منم نتونستم هیچ کاری کنم. 😖😣
واقعا دیگه نمیدونم چی کار کنم تنها چیزی که داشتم هم از دست دادم فقط بخاطر کله شقی😭
ادمین ویو:
جیمین وقتی که ا.ت رو کرد و یه درس درست حسابی از نظر خودش بهش داد؛ بالاخره دست از سرش برداشت.
ا.ت هم یه گوشه ی تخت جمع شده بود و گریه میکرد و از بدبختی هاش به خودش میگفت و گریه هاشم بیشتر میشد.
جیمین لباساشو پوشید و اومد روی تخت کنار ا.ت.
جیمین:بیبی من چطوره؟
ا.ت:...... .
جیمین:بیب حالت خوبه؟
ا.ت:...... .
جیمین:د لعنتی جواب بده حالت خوبه؟
ا.ت:فقط خفه شو
جیمین دستشو برد زیر شکم ا.ت رو آروم ماساژ داد، چون بهش حق میداد اون خیلی وحشیانه با ا.ت سکس کرد (ببینین چه پسر خوبی دارم 😁😂)
و شواهد نشون میداد ا.ت بار اولش بود.
ا.ت:دست کثیفتو بهم نزن، تجاوزگر😠 و دستشو پس زد. از این به بعد بهم دست بزنی نتیجه ی خوبی نمیبینی.
جیمین:تو هم از این به بعد کاری رو که میخوام نکنی، هر دفعه به بدترین شکل ممکن میکنمت تا ادب شی😏😈
ا.ت:دهنتو ببند عوضی تجاوزگر
معلوم نیست تاحالا به چند تا از اون دخترای بی گناه تجاوز کردی که اینقدر حرفه ای
😡😠
جیمین:عه بیبی نشد دیگه باهام درست صحبت کن وگرنه مثل چند دیقه پیش کاری میکنم که التماسم رو کنی.
ا.ت:گفتم خفه شو عوضی تو بهم تجاوز جنسی کردی! (داد و با بغض)
جیمین:اینجوری دوست ندارم، بهتره بگیم الان مال خودم شدی.
ا.ت:خفه هههه شوووووووو(با جیغ و داد)
تو دخترونگی مو ازم گرفتی آشغال عوضی
جیمین:اولا صداتو بیار پایین،دوما من که بالاخره ازت میگرفتمش حالا هر چی زود تر بهتر، تو الان دیگه مال منی.
ا.ت:(گریه)
جیمین:دوست داری از دستم خلاص بشی؟
ا.ت:آره (بغض)
جیمین:دوستم نداری؟
ا.ت:نه
جیمین:ولی برام مهم نیست و من عاشقم، تو با من ازدواج میکنی و برای همیشه پیشم میمونی.
ا.ت:حتی تو خواب ببینی آقای پارک
جیمین:فعلا قراره پس فردا در واقعیت ببینم.
ا.ت:به نظرت من کاریو که میخوای انجام میدم؟
جیمین:مجبوری ، چون چاره ی دیگه ای نداری. حتی اگر نخوای به زور باهام ازدواج میکنی.
ا.ت:آره، یه وجب بده ماش به همین خیال باش😏
جیمین به ا.ت غرید و گفت:
جیمین :چه بخوای چه نخوای مجبورت میکنم باهام ازواج کنی حتی شده با زور.
ا.ت:منم میگم دیگه به همین خیال باش.
جیمین:خوشبختانه حقیقته.
و جیمین از اتاق رفت بیرون و درم قفل کرد که ا.ت فرار نکنه.
ا.ت نشست نقشه ی فرار از خونه ی جیمین رو توی ذهنش کشید.
دوستان اینجا ا.ت داره نقشه ی فرار از خونه ی جیمین رو توی ذهنش میکشه ولی فکر کردی من توی این پارت بهت میگم؟؟؟
اشتباه میکنی😁 😅
خماری تا پارت بعدیییی😃😉
شرطا برای پارت 22:
28 تا لایک❤
50 تا کامنت📨📱
۱۷.۱k
۰۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.