❤️🔥 مافیای خشن من ❤️🔥
Part: 25
اون جک بود از ذوق زیاد پرید بغلش و از سر و کولش بالا رفتم و پاهام رو دورش حلقه کردم اونم دستش رو دور کمرم حلقه کرد و من لوپ ش رو بوسیدم😘
ات: سلام دلم برات تنگ شده بود(ذوق)
جک: سلام پرنسس منم دلم واست تنگ شده (و اون هم لوپ من رو بوس کرد😘)
ات: بیا تو دم در بده
جک: چجوری بیام تو(به من اشاره کرد که توی بغلش بودم)
ات: همین که هست همین جوری بیا تو
جک همونجوری که من توی بغلش بودم وارد خونه شد و با پاش در رو بست البته به زور به سمت مبل چند نفره رفت و منو آروم روی اون گذاشت( منحرف ها)
همون جوری داشتیم حرف میزدیم و میخندیم که ریچارد اومد داشت حرف می زد که چشمش به جک افتاد و حرفش نصفه موند
ریچارد: ات کی بود او........
ریچارد: جک خودتی پسر دلم برات تنگ شده بود
جک: منم همینطور پسر
و همدیگر را بغل کردن بعد از کل حرف زدن با هم و نقشه ریختن برای فردا که حال کوک رو بگیریم همه رفتیم و خوابیدیم
* نکته بچه ها نمیدونم گفتم یا نه ولی ریچارد و جک هم داخل همون دانشگاه ثبت نام کردند*
فردا صبح
ویو ات:
صبح با آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و آمدم بیرون مو هام رو خشک کردم ور رفتم فرم دانشگاه را پوشیدن
* بچه ها نکته میدونم دانشگاه فرم نداره اما دلم خواست فرم بزارم😁*
یه میکاپ ملایم انجام دادم و موهام رو دم اسبی بستم ور رفتم پایین بچه ها داشتن صبحانه میخوردم من هم رفتم و سر جای خودم نشستم
ریچارد و جک: سلام صبح بخیر پرنسس😁
ات: سلام صبح بخیر بچه ها
سکوت بینمون بود و داشتیم صبحانه می خوریم که من سکوت و شکستم
ات: بچه ها نقشه که یادتون هست
ریچارد و جک: اره
فلش بک به زمانی که داشتن نقشه می کشیدند
ات:....……
شرط پارت ۲۶
پارت ۲۴ و پارت ۲۵ باید شرط ها کامل بشه
لایک: ۲٠👍🏻
کامنت: ۲٠📱
😘
اون جک بود از ذوق زیاد پرید بغلش و از سر و کولش بالا رفتم و پاهام رو دورش حلقه کردم اونم دستش رو دور کمرم حلقه کرد و من لوپ ش رو بوسیدم😘
ات: سلام دلم برات تنگ شده بود(ذوق)
جک: سلام پرنسس منم دلم واست تنگ شده (و اون هم لوپ من رو بوس کرد😘)
ات: بیا تو دم در بده
جک: چجوری بیام تو(به من اشاره کرد که توی بغلش بودم)
ات: همین که هست همین جوری بیا تو
جک همونجوری که من توی بغلش بودم وارد خونه شد و با پاش در رو بست البته به زور به سمت مبل چند نفره رفت و منو آروم روی اون گذاشت( منحرف ها)
همون جوری داشتیم حرف میزدیم و میخندیم که ریچارد اومد داشت حرف می زد که چشمش به جک افتاد و حرفش نصفه موند
ریچارد: ات کی بود او........
ریچارد: جک خودتی پسر دلم برات تنگ شده بود
جک: منم همینطور پسر
و همدیگر را بغل کردن بعد از کل حرف زدن با هم و نقشه ریختن برای فردا که حال کوک رو بگیریم همه رفتیم و خوابیدیم
* نکته بچه ها نمیدونم گفتم یا نه ولی ریچارد و جک هم داخل همون دانشگاه ثبت نام کردند*
فردا صبح
ویو ات:
صبح با آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و آمدم بیرون مو هام رو خشک کردم ور رفتم فرم دانشگاه را پوشیدن
* بچه ها نکته میدونم دانشگاه فرم نداره اما دلم خواست فرم بزارم😁*
یه میکاپ ملایم انجام دادم و موهام رو دم اسبی بستم ور رفتم پایین بچه ها داشتن صبحانه میخوردم من هم رفتم و سر جای خودم نشستم
ریچارد و جک: سلام صبح بخیر پرنسس😁
ات: سلام صبح بخیر بچه ها
سکوت بینمون بود و داشتیم صبحانه می خوریم که من سکوت و شکستم
ات: بچه ها نقشه که یادتون هست
ریچارد و جک: اره
فلش بک به زمانی که داشتن نقشه می کشیدند
ات:....……
شرط پارت ۲۶
پارت ۲۴ و پارت ۲۵ باید شرط ها کامل بشه
لایک: ۲٠👍🏻
کامنت: ۲٠📱
😘
۱۴.۲k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.