پارت ۱۵
پارت ۱۵
محمد: ای بابا تو همش بلدی دعوا بندازی اینجوری که نمیشه عزیزم
رها: پس بیا طلاق بدیم
محمد: من طلاق نمی خوام ببینم ولی باشه قبول میکنم عزیزم
رها: لباس عروس می خوام
محمد: می خوای عروسم بشی
رها: خب بله دیگه
محمد: تو واقعا دیونه شدی
رها: خب من نمیخوام منتظر رامین بمونم
محمد: چرا عزیزم
رها:چون رامین بهار دوست نداره همش به فکر مادرش
محمد: باشه عزیزم قبوله
رها: ممنون عزیزم
محمد: خواهش میکنم بزار برم سفارش بدم بیام پیشت قبوله
رها: باشه برو عزیزم
محمد: پس برم «پاشدم رفتم غذاهایی که رها رو من انتخاب بودیم سفارش دادم و رفتم رها در اونجا بود»
*دو نیم ساعت بعد*
~خونه مامان لیلا ~
محمد: مامان بیا بشین اینجا
رها: چی میخوای بگی اول من بگو
محمد: تو حسودی واقعا که
رها: داد بزنم ها
محمد: بعد بهت میگم تو هم پاشو برو یکم استراحت کن
رها: من خسته نیستم
محمد: خب پس بشین من برم یه خود استراحت کنم
رها: پس من میام پیشت
محمد: ای بابا تو همش بلدی دعوا بندازی اینجوری که نمیشه عزیزم
رها: پس بیا طلاق بدیم
محمد: من طلاق نمی خوام ببینم ولی باشه قبول میکنم عزیزم
رها: لباس عروس می خوام
محمد: می خوای عروسم بشی
رها: خب بله دیگه
محمد: تو واقعا دیونه شدی
رها: خب من نمیخوام منتظر رامین بمونم
محمد: چرا عزیزم
رها:چون رامین بهار دوست نداره همش به فکر مادرش
محمد: باشه عزیزم قبوله
رها: ممنون عزیزم
محمد: خواهش میکنم بزار برم سفارش بدم بیام پیشت قبوله
رها: باشه برو عزیزم
محمد: پس برم «پاشدم رفتم غذاهایی که رها رو من انتخاب بودیم سفارش دادم و رفتم رها در اونجا بود»
*دو نیم ساعت بعد*
~خونه مامان لیلا ~
محمد: مامان بیا بشین اینجا
رها: چی میخوای بگی اول من بگو
محمد: تو حسودی واقعا که
رها: داد بزنم ها
محمد: بعد بهت میگم تو هم پاشو برو یکم استراحت کن
رها: من خسته نیستم
محمد: خب پس بشین من برم یه خود استراحت کنم
رها: پس من میام پیشت
۹.۴k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.