My amazing moon🌙🐾💕 p29

جونگکوک" بعد شنیدن حرفاش هم یکم عصبی شدم بخاطر حاضر جوابیش بهم هم شجاعتش قابل تحسین بود ولی خب نباید به این زودی ابهتمو جلوش خراب کنم!
کوک" ولی شما دیگه یه بانوی اداره تحقیقات نیستید، شما ملکه این سرزمین هستید و نباید دنبال پیدا کردن قاتل باشید ، اون کار اداره های دولت هست!
لونا" اما من عادت دارم وقتی کاری رو شروع میکنم به بهترین نحو تمومش کنم...
کوک" بهتره این عادت رو بذارید کنار چون الان تنها عادت قابل قبول شما ملکه بودن به بهترین نحوه!
لونا" اما...
کوک" بحث تمومه بانو پارک ! این یه اخطاره دیگه حق ندارید روی این موضوع تحقیق کنید!
راوی" و بعد از گفتن از حرف از اتاق لونا خارج شد و لونا رو با کوهی از خشم و ناراحتی و سوال تنها گذاشت...
لونا" باورم نمیشد عالیجناب این هارو از من خواستند ، خب پادشاهی که باش منم قرار نیست به مملکت صدمه بزنم!‌ تازه یه کمکی هم به جنابعالی کردم هه!ولی اینطوری‌که معلومه از لحن حرف زدن عالیجناب مثل اینکه قهر کردن🗿🤌فعلا برای اینکه آبا از آسیاب بیافته بهتره کاری نکنم ولی من لجباز تر از این حرفام...
راوی" در واقع نقشه لونا این بود ۲ شب دیگه که بیشتر نگهبان های اداره دادگستری به جشن تولد ملکه مادر میرند ، به همه بگه بیماره و شب که قصر نسبتا خلوته به نقشش عمل کنه....



بچه ها سیلااام 🥺🤟مدرسه ها شروع شده بود منم نت نداشتم نشد بذارم. مرسی بابت حمایتتاتون عشخام🥺🤌