•ــــﮩﮩـــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــ٨ﮩ٨ﮩﮩــــ ــ•
•ــــﮩﮩـــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــ٨ﮩ٨ﮩﮩــــ ــ•
❄️💍رمــان ڪــوچــولـــو اســتــاد💍❄️
#Part_24💜
رها پوف کلافه ای کشید که من گفتم
- حالا ولش کن از تو چه خبر
با این حرفم رها گفت
"راستی نفس فردا همه بچه های کلاسمون میخوان برن بام تهران برای تفریح استاد سپهری هم هست تازه به بچه ها گفته دوستمم هست
نفس جون من بیا ما هم بریم
با یاد اوری استاد که اون روز لاستیک ماشینشو پنجر کردم و اگه فردا برم کلی اعصبی میشه لبخند شیطانی زدمو گفتم
"باشه رها بریم
رها ذوق زده جیغی پشت گوشی کشید
بعد از چند دقیقه حرف زدن با رها گوشیو قطع کردم
وایییی خداااا دارم از گشنگی میمیرممم
ذهنم گفت شیطونه میگه بری بیرون از اتاق یه چی بخوری
ولی با یاد اوری اینکه مثلا من قهر کردم گفتم
شیطونه غلط کرد ولش کن
شروع کردم گشتن اتاقم که چیزی برای خوردن پیدا کنم با دیدن کیک و شیر کاکائو کلی ذوق کردمممممم
نشستع بودم با ولع داشتم میخوردم که در اتاق به صدا درومد بعد صدای نکره متین اومد
" خانمم چرا نمیای بیرون مامانت گفته قهر کردی
جوابشو ندادم و مشغول کیک خوردنم شدم که دوباره صداش اومد گفت
"خانمی چرا قهر کردی نمیگی من اینجا دق میکنم
❄️💍رمــان ڪــوچــولـــو اســتــاد💍❄️
#Part_24💜
رها پوف کلافه ای کشید که من گفتم
- حالا ولش کن از تو چه خبر
با این حرفم رها گفت
"راستی نفس فردا همه بچه های کلاسمون میخوان برن بام تهران برای تفریح استاد سپهری هم هست تازه به بچه ها گفته دوستمم هست
نفس جون من بیا ما هم بریم
با یاد اوری استاد که اون روز لاستیک ماشینشو پنجر کردم و اگه فردا برم کلی اعصبی میشه لبخند شیطانی زدمو گفتم
"باشه رها بریم
رها ذوق زده جیغی پشت گوشی کشید
بعد از چند دقیقه حرف زدن با رها گوشیو قطع کردم
وایییی خداااا دارم از گشنگی میمیرممم
ذهنم گفت شیطونه میگه بری بیرون از اتاق یه چی بخوری
ولی با یاد اوری اینکه مثلا من قهر کردم گفتم
شیطونه غلط کرد ولش کن
شروع کردم گشتن اتاقم که چیزی برای خوردن پیدا کنم با دیدن کیک و شیر کاکائو کلی ذوق کردمممممم
نشستع بودم با ولع داشتم میخوردم که در اتاق به صدا درومد بعد صدای نکره متین اومد
" خانمم چرا نمیای بیرون مامانت گفته قهر کردی
جوابشو ندادم و مشغول کیک خوردنم شدم که دوباره صداش اومد گفت
"خانمی چرا قهر کردی نمیگی من اینجا دق میکنم
۱.۹k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.