⦅رمان: خــــان ܩ· · ⌞•🍷🍒•⌝ · · פزפه⦆
⦅رمان: خــــانܩ· · ⌞•🍷🍒•⌝ · · פزפه⦆
#پارت②①
•. 🌘 ☆ .•
و منو نا پدریم تنها شدیم و من وقتی ط اتاقم خوابیده بودم
#گذشته
ط اتاقم خوابیده بودم که احساس کردم چیزی روی صورتم در حاله حرکته فکر کردم سوسکه با جیغ از جام پریدم که داریوشو کناره تختم دیدم دورو ورمو نگاه کردم سوسکی نبود بد نگاهمو دوختم به دایوش
ساحل—ش شما اینجا چیکار میکنین😳
داریوش—یعنی خودت نمیدونی
ساحل—چیو باید بدونم🤨
داریوش—فکر کردی نفهمیدم چه کارا که واسه تحریک کردنم نکردی
ساحل—چی داری میگی ط😠
نزدیکم شد طوری که نفس های کثیفش با صورتم برخورد میکرد
داریوش—حالا که تنهاییم هر دومونو به آرزو مون میرسونم 😈
پرتم کرد روی تخت جیغ میزدم التماسش میکردم ولی ول کن نبود با یک دستش دستامو گرفت بالا و با دسته دیگه چونمو گرفت و کام های عمیقی از لب هام گرفت😣 وقتی از لبام دل کند شروع کرد به در آوردن لباسام پیرهنمو پاره کرد و سی/نه هامو فشرد جیغ می کشیدم گردنشو فرو برد ط گردنم موهاشو میکشیدم ولی اصن حس نمی کرد نگاهم خورد به گلدون سریع برداشتمش و کوبیدم ط سرش😣 آخ بلندی گفت و دیگ تکون نخورد با ترس از روی خودم بلندش کردم نگاهی ب بدنم انداختم که قرمز و کبود بود لباسم جر داده بود و بالا تنم کامل معلوم بود نگاهی به اون انداختم که با دیدن خون روی زمین که از سرش میرفت پام شل شد و خوردم زمین شروع کردم به زار زدن😭 کلی ترسیده بودم نکنه مرده بدون و از طرفیم می رسیدم بهوش بیاد و بهم تجا/وز کنه اشکامو پاک کردم و خودمو جمع جور سمته کمود رفتم و بد از برداشتن مانتو پوشیدمش و شالی هم سرم کردم کفشامو پوشیدم و سریع از خونه بیرون زدم
#پارت②①
•. 🌘 ☆ .•
و منو نا پدریم تنها شدیم و من وقتی ط اتاقم خوابیده بودم
#گذشته
ط اتاقم خوابیده بودم که احساس کردم چیزی روی صورتم در حاله حرکته فکر کردم سوسکه با جیغ از جام پریدم که داریوشو کناره تختم دیدم دورو ورمو نگاه کردم سوسکی نبود بد نگاهمو دوختم به دایوش
ساحل—ش شما اینجا چیکار میکنین😳
داریوش—یعنی خودت نمیدونی
ساحل—چیو باید بدونم🤨
داریوش—فکر کردی نفهمیدم چه کارا که واسه تحریک کردنم نکردی
ساحل—چی داری میگی ط😠
نزدیکم شد طوری که نفس های کثیفش با صورتم برخورد میکرد
داریوش—حالا که تنهاییم هر دومونو به آرزو مون میرسونم 😈
پرتم کرد روی تخت جیغ میزدم التماسش میکردم ولی ول کن نبود با یک دستش دستامو گرفت بالا و با دسته دیگه چونمو گرفت و کام های عمیقی از لب هام گرفت😣 وقتی از لبام دل کند شروع کرد به در آوردن لباسام پیرهنمو پاره کرد و سی/نه هامو فشرد جیغ می کشیدم گردنشو فرو برد ط گردنم موهاشو میکشیدم ولی اصن حس نمی کرد نگاهم خورد به گلدون سریع برداشتمش و کوبیدم ط سرش😣 آخ بلندی گفت و دیگ تکون نخورد با ترس از روی خودم بلندش کردم نگاهی ب بدنم انداختم که قرمز و کبود بود لباسم جر داده بود و بالا تنم کامل معلوم بود نگاهی به اون انداختم که با دیدن خون روی زمین که از سرش میرفت پام شل شد و خوردم زمین شروع کردم به زار زدن😭 کلی ترسیده بودم نکنه مرده بدون و از طرفیم می رسیدم بهوش بیاد و بهم تجا/وز کنه اشکامو پاک کردم و خودمو جمع جور سمته کمود رفتم و بد از برداشتن مانتو پوشیدمش و شالی هم سرم کردم کفشامو پوشیدم و سریع از خونه بیرون زدم
۲.۱k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.