وقتی برای بار اول دیدمت... 5(لباس ا.ت هم که پوشیده بود گذاشتم)

ته. باشه😂
ته. رفتم برای ا.ت وخودم خوراکی اوردم (لباسی که ات پوشیده بود خیلی کیوت بود)
ا.ت تهیونگ خوراکی هارو اورد و شروع کردیم به خوردن ساعت 8.30بودکه یه نفر اومد
کوک. سلام
(کوک دوست تهیونگه که کارگردان فیلمش هم هست)
ته. سلام کوک چطوری
ا.ت من فقط نگاشون میکردم اون مثل تهیونگ جذاب بود خیلی سخته بتونم دوتا جذاب رو کنار خودم تحمل کنم(از خداتم باشه😒)
کوک. سلام ا.ت
ا.ت.س سلام (اون منو از کجا میشناسه) ببخشید شما منو از کجا میشناسید..؟
کوک(خنده)تهیونگ بعد از اینکه از پیشتون برگشت همه چیرو بهم گفت
ا.ت... اهابله😅
ته. خب بهتره بریم سر کار بچه هاهم الان میان
(یکی به گوشی ا.ت زنگ زد‌)
ا.ت ببخشد گشیم داره زنگ میخوره
ا.ت الو
سوهی. سلام ا.ت
ا.ت سلام عشقم(سوهی خواهرشه ازش بزرگتره) چطوری دلم برات تنگ شده بود چرا نمیای؟ کی میای؟ بیای با کی میای..

سوهی. وایسا دختر چه خبرته یکم نفس بگیر
ا.ت 😂باشه...

کوک. تهیونگ اون دوست پسر داره؟ (اروم)
ته. اخه من چمیدونم
(ا.ت و سوهی به مکالمه ادامه دادن و بعد از 20 دقیقه تموم شد و قطع کردن که کوک همون موقع پرسید...