پارت 12
ات:سعی کردم تو چشماش نگا نکنم که گفت
جیمین :چرا منو نگا نمی کنی؟ ها؟؟؟
*چون به تو ربطی نداره
ات:وقتی این صدا اومد به سمت منبع صدا رفتیم سرمون رو چرخوندیم که دیدم مایکه با لباس خدمتکار؟؟؟؟؟؟؟ اوه پشمام اون یه خدمتکاره
مایک :بهتره اصلا بهش نزدیک نشی می دونی که من کیم؟
جیمین :اوه باز تو ببینم تو کی؟؟ تو کیش میشی اصلا به توچه که من ازش می خوام تو چشمام نگاه کنه تورو سننه
مایک : من دوس پسرشم مث ایکه خانم خانما توضیح نداده از دیدار قبل مون
جیمین : عاااااا البته فک نکنم که باشی بودی الانم یه دقیقه دیگه اینجا باشی من نکشمت اون میکشتت
مایک :با این قدت می خوای منو بکشی ههه ههه آقا معروفه مارو تهدید میکنه نکنه عاشق ات شدی؟؟؟؟
جیمین : اول حرفی که می خوای بزنی رو مزه مزه کن بعد تفش کن بیرون بر فرض که من عاشقشم؟ به تو ربطی داره؟
مایک :الان ربطشو بهت نشون میدم
ات:اوففففففففففففففففففففففففففففففففف چه دعواییییی اونم سر من اولش که چی بگم داشتم لذت میبردم از حسودی کرد دوتاشون ولی نه تا وقتی که مایک مشتشو تو صورت جیمین خالی کنه خالی کنه یکی از اون دخترا که تو حیاط بودن اون دوتا رو که دید رفت همه رو داخل خبر کرد و منم دس بکار شدم که از هم جدا شون کنم مشت مایکو تو هوا گرفتم اولشم خودم تعجب کردم هم خودش که انقد زورم زیاد بود😔😂بلاخره تا کی باید از کسی که دوستش دارم دفاع نکنم؟
ات: اوه ببین این زور از کی زیاد شد از وقتی ولم کردی؟ هه یادته بهت گفتم یه روز به پام میفتی؟؟؟ الان بهش رسیدی.... بورا چی شد؟ عشقت مگه نبود؟ بخاطرش تو روم وایسادی یادته؟؟؟ می دونی چقد عذاب کشیدم همش به خاطر توعه لعنتی........ یقشو گرفتم و مشتی زدم به صورتش چی داشت بگه؟ جز گریه هه یه روز خودش این بالا رو سرم آورد
سوریا :ات بسههه ولش کن چیزای دور ریخته رو دیگه نباید از تو آشغالا ورشون داشت
ات: اوم....... برگشتم سمت جیمین که شک شده بود خب تاحالا منو این طوری ندیده بود حقم داره این ورژن گذشته من بود آروم رفتم سمتش با وجود آدما اطراف مون بی توجه به همه اونا رفتم دستامو گذاشتم رو پارگی قسمت لبش و بهش گفتم........ خیلی درد داشت نه؟ متاسفم که همش بخاطر من تو خطر میفتی
جیمین : اتتت حواست به یه چیز هست؟ 🥹
کوک: پشمامممممممم این اونی خودمون بود
جین : برواوووووووو شیر زنیه واسه خودش 😪من که جرات نمی کنم دیگه نزدیکش شم
مون: چرا این ورژنشو نشون من نداده بود اَه باشه بلاک که شد میفهمه
های کیوتای من🥺ببخشید نتونستم دیشب پارت جدید رو آپ کنم حالم بد شد و اینکه دیشب نصشفو نوشته بودم ولی خب نتونستم ادامه بدم 🐰💖🙂 اممممم دیگه می دونید حرف آخرم چیه دلشادمون کنید 😪😂😂😂💖💖💖💖بخوام همین طور حرف بزنم از خود فیکمم بیشتر نوشته میشه 🚶♀️🗿پس بای
جیمین :چرا منو نگا نمی کنی؟ ها؟؟؟
*چون به تو ربطی نداره
ات:وقتی این صدا اومد به سمت منبع صدا رفتیم سرمون رو چرخوندیم که دیدم مایکه با لباس خدمتکار؟؟؟؟؟؟؟ اوه پشمام اون یه خدمتکاره
مایک :بهتره اصلا بهش نزدیک نشی می دونی که من کیم؟
جیمین :اوه باز تو ببینم تو کی؟؟ تو کیش میشی اصلا به توچه که من ازش می خوام تو چشمام نگاه کنه تورو سننه
مایک : من دوس پسرشم مث ایکه خانم خانما توضیح نداده از دیدار قبل مون
جیمین : عاااااا البته فک نکنم که باشی بودی الانم یه دقیقه دیگه اینجا باشی من نکشمت اون میکشتت
مایک :با این قدت می خوای منو بکشی ههه ههه آقا معروفه مارو تهدید میکنه نکنه عاشق ات شدی؟؟؟؟
جیمین : اول حرفی که می خوای بزنی رو مزه مزه کن بعد تفش کن بیرون بر فرض که من عاشقشم؟ به تو ربطی داره؟
مایک :الان ربطشو بهت نشون میدم
ات:اوففففففففففففففففففففففففففففففففف چه دعواییییی اونم سر من اولش که چی بگم داشتم لذت میبردم از حسودی کرد دوتاشون ولی نه تا وقتی که مایک مشتشو تو صورت جیمین خالی کنه خالی کنه یکی از اون دخترا که تو حیاط بودن اون دوتا رو که دید رفت همه رو داخل خبر کرد و منم دس بکار شدم که از هم جدا شون کنم مشت مایکو تو هوا گرفتم اولشم خودم تعجب کردم هم خودش که انقد زورم زیاد بود😔😂بلاخره تا کی باید از کسی که دوستش دارم دفاع نکنم؟
ات: اوه ببین این زور از کی زیاد شد از وقتی ولم کردی؟ هه یادته بهت گفتم یه روز به پام میفتی؟؟؟ الان بهش رسیدی.... بورا چی شد؟ عشقت مگه نبود؟ بخاطرش تو روم وایسادی یادته؟؟؟ می دونی چقد عذاب کشیدم همش به خاطر توعه لعنتی........ یقشو گرفتم و مشتی زدم به صورتش چی داشت بگه؟ جز گریه هه یه روز خودش این بالا رو سرم آورد
سوریا :ات بسههه ولش کن چیزای دور ریخته رو دیگه نباید از تو آشغالا ورشون داشت
ات: اوم....... برگشتم سمت جیمین که شک شده بود خب تاحالا منو این طوری ندیده بود حقم داره این ورژن گذشته من بود آروم رفتم سمتش با وجود آدما اطراف مون بی توجه به همه اونا رفتم دستامو گذاشتم رو پارگی قسمت لبش و بهش گفتم........ خیلی درد داشت نه؟ متاسفم که همش بخاطر من تو خطر میفتی
جیمین : اتتت حواست به یه چیز هست؟ 🥹
کوک: پشمامممممممم این اونی خودمون بود
جین : برواوووووووو شیر زنیه واسه خودش 😪من که جرات نمی کنم دیگه نزدیکش شم
مون: چرا این ورژنشو نشون من نداده بود اَه باشه بلاک که شد میفهمه
های کیوتای من🥺ببخشید نتونستم دیشب پارت جدید رو آپ کنم حالم بد شد و اینکه دیشب نصشفو نوشته بودم ولی خب نتونستم ادامه بدم 🐰💖🙂 اممممم دیگه می دونید حرف آخرم چیه دلشادمون کنید 😪😂😂😂💖💖💖💖بخوام همین طور حرف بزنم از خود فیکمم بیشتر نوشته میشه 🚶♀️🗿پس بای
۳۰.۰k
۱۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.