Extraordinary 25
ویو_راوی : بلخره چهارشنبه شد ریکی و ا/ت رفتن فرودگاه و منتظر موندن اسم گیتشون رو بگن که باز شده و برن بچه های تی اکس تی هم توی این مدت اومدن کاراشونو کردن
تو تایمی که منتظر بودن ا/ت روی صندلی خوابش برد ریکی هم از اون طرف وا رف یونجون هم وسط فرودگاه داشت شیک اس میرفت سوبینم با گوشیش ور میرفت تهیون و کای هم رفته بودن دسشویی رو پیدا کنن که یکی از مهمان دار ها اومد گفت که بلندگو خراب شده گیت تا یه ربع دیگه بسته میشه
سوبین پنیک کرد رف کای و تهیون رو پیدا کنه **
یونجون : من میرم چمدونم رو بدمممم
ریکی : ا/ت شی .... بلند شو الان گیت رو میبندنا
پ.ن : دوستان ساعت اینجا ۳ نصفه شبه
ا/ت : ریکیا .... بزار بخوابم .... داشتی بلند میشدی منم بیدار کن
ویو_ریکی: چاره ای نداشتم ا/ت رو بقل کردم و بردم دم گیت تا اون موقع یکم خودشو جمع کرد و خودش رف توی گیت و بلیطشو نشون مهمان دار داد معلوم شد جاش از من یکم دوره ولی خب من بهش دید داشتم وسطای پرواز بهش مشروب تارف کردن اونم خورد من با این قضیه مشکلی نداشتم برای همین زیاد توجه نکردم بعد دیدن که وقتی ۱۰ دقیقه مونده بود هواپیما بشینه ا/ت و پسر بقل دستیش باهم لاس میزنن
وقتی هواپیما نشست **
ریکی: ا/ت بیا بریم
پسره : شما کی باشی؟
ریکی : دوس پسرش و شما؟
پسره : به تو ربطی داره؟
ریکی زد تو دهن پسره **
ریکی : گوه زیادی نخور بچه عین آدم گمشو برو
ا/ت با حالت مستی : ریکی جونمممم این دوست جدیدمههه نزنششش
ریکی : به توعم میفهمونم حالا بیا بریم
رسیدن به هتل**
سوبین : خب بچه ها من و بومگیو و یونجون تو یه اتاقیم تهیون و هیونینگ تو یه اتاق شما هم تو به اتاقین
همه : باشههه
توی اتاق چوی لاین *
سوبین : کی شورت منو برداشتههههههه
بومگیو : همون آبیه؟
سوبین : آره
بومگیو : اها سئول بودیم من کف کردم کثیفه انداختمش تو لباس چرکا
سوبین : خاک تو سرتتتتتتت
یونجون : چیشده مگه
سوبین : من فقط همونو آورده بودمممم
یونجون : ینی الان شورت نپوشیدیییی؟
بومگیو : هیونگگگگ تو ک.و.ن لخت این همه راهو اومدییی؟
سوبین : منحرفای بد بخ پوشیدمممم
بومگیو و یونجون : اها اوکیه
تو اتاق مکنه لاین*
کای : هیونگ تو هم صدای دعوا رو میشنوی؟ فک کنم از اتاق سوبین هیونگ ایناس
تهیون : فکر میکنی؟ من مطمئنم
کای : خوبه ما دعوا نمیکنیم
دو ثانیه بعد **
کای : تو غلط کردیییی
تهیون : تو خودت گفتی اونو بندازم تو ماشیننننن
کای :نههههه
تو اتاق ریکی و ا/ت *
ا/ت خوابه**
ریکی هم تو توالت خوابش برده**
و کلاغا خبر اوردن که چوی لاین باهم اوکی شدن ولی مکنه لاین تا صب دعوا کردن آخرم تو یخچال هتل بستنی پیدا کردن باهم نشستن خوردن آشتی کردن
تو تایمی که منتظر بودن ا/ت روی صندلی خوابش برد ریکی هم از اون طرف وا رف یونجون هم وسط فرودگاه داشت شیک اس میرفت سوبینم با گوشیش ور میرفت تهیون و کای هم رفته بودن دسشویی رو پیدا کنن که یکی از مهمان دار ها اومد گفت که بلندگو خراب شده گیت تا یه ربع دیگه بسته میشه
سوبین پنیک کرد رف کای و تهیون رو پیدا کنه **
یونجون : من میرم چمدونم رو بدمممم
ریکی : ا/ت شی .... بلند شو الان گیت رو میبندنا
پ.ن : دوستان ساعت اینجا ۳ نصفه شبه
ا/ت : ریکیا .... بزار بخوابم .... داشتی بلند میشدی منم بیدار کن
ویو_ریکی: چاره ای نداشتم ا/ت رو بقل کردم و بردم دم گیت تا اون موقع یکم خودشو جمع کرد و خودش رف توی گیت و بلیطشو نشون مهمان دار داد معلوم شد جاش از من یکم دوره ولی خب من بهش دید داشتم وسطای پرواز بهش مشروب تارف کردن اونم خورد من با این قضیه مشکلی نداشتم برای همین زیاد توجه نکردم بعد دیدن که وقتی ۱۰ دقیقه مونده بود هواپیما بشینه ا/ت و پسر بقل دستیش باهم لاس میزنن
وقتی هواپیما نشست **
ریکی: ا/ت بیا بریم
پسره : شما کی باشی؟
ریکی : دوس پسرش و شما؟
پسره : به تو ربطی داره؟
ریکی زد تو دهن پسره **
ریکی : گوه زیادی نخور بچه عین آدم گمشو برو
ا/ت با حالت مستی : ریکی جونمممم این دوست جدیدمههه نزنششش
ریکی : به توعم میفهمونم حالا بیا بریم
رسیدن به هتل**
سوبین : خب بچه ها من و بومگیو و یونجون تو یه اتاقیم تهیون و هیونینگ تو یه اتاق شما هم تو به اتاقین
همه : باشههه
توی اتاق چوی لاین *
سوبین : کی شورت منو برداشتههههههه
بومگیو : همون آبیه؟
سوبین : آره
بومگیو : اها سئول بودیم من کف کردم کثیفه انداختمش تو لباس چرکا
سوبین : خاک تو سرتتتتتتت
یونجون : چیشده مگه
سوبین : من فقط همونو آورده بودمممم
یونجون : ینی الان شورت نپوشیدیییی؟
بومگیو : هیونگگگگ تو ک.و.ن لخت این همه راهو اومدییی؟
سوبین : منحرفای بد بخ پوشیدمممم
بومگیو و یونجون : اها اوکیه
تو اتاق مکنه لاین*
کای : هیونگ تو هم صدای دعوا رو میشنوی؟ فک کنم از اتاق سوبین هیونگ ایناس
تهیون : فکر میکنی؟ من مطمئنم
کای : خوبه ما دعوا نمیکنیم
دو ثانیه بعد **
کای : تو غلط کردیییی
تهیون : تو خودت گفتی اونو بندازم تو ماشیننننن
کای :نههههه
تو اتاق ریکی و ا/ت *
ا/ت خوابه**
ریکی هم تو توالت خوابش برده**
و کلاغا خبر اوردن که چوی لاین باهم اوکی شدن ولی مکنه لاین تا صب دعوا کردن آخرم تو یخچال هتل بستنی پیدا کردن باهم نشستن خوردن آشتی کردن
۱۱.۹k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.