قدرت عشق Part. 38
و باهم تو اغوش هم خوابیدن
صبح از زبان هانا
از خواب بیدار شدم دیدم رانگ هنوز خوابه خودم رو از توی بغلش بیرون کشیدم لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین یه چیزی خوردم و به سمت کار گاه حرکت کردم اونجا که رفتم طبق معموا جانگ یو اونجا وایساده بود
جانگ یو ـ هنوز هم نمی خوای منو قبول کنی
هانا ـ دیگه دلیلی نمیبینم
جانگ یو ـ نگو که هنوز منتظر رانگی
هاناـ دیگه نیازی نیست منتظرش بمونم
جانگ یو ـ چرا
هانا ـ چون اومده پس دلیلی نمی بینم با توی شیاد باشم تو خجالت نمی کشی حاضر شدی بخاطر عشق از دوستت بگذری ها وقتی بخاطر یه چیز کوچیک از رفاقتت گذشتی
شاید یه رو هم بخاطر یه چیز دیگه از من گذشتی پس من اصلا نمی تونم به تو اعتماد کنم
پس لطفا دیگه دور و بر من نپلک چون خیلی ازت بدم میاد
جانگ یو ـ مگه من چیکار کردم
هانا ـ فکر کردی من نمی دونم کسی که باعث جدایی ما شد اون مادر رانگ نبود بلکه تو بودی
جانگ یو ـ تو چرا نمی فهمی من چقدر تو رو دوست دارم ها
هانا ـ اگه منو دوست داشتی به خودت اجازه نمی دادی برای خود خواهی خودت
منو اینقدر عذاب بدی
جانگ یو ـ باسه من دست از سرت بر میدارم ولی اینو بدون مه دوستت داشتم و حاضر بودم برات هر کاری انجام بدم
ولی هانا قبل از اینکه چیزی بشنوه رفت داخل
صبح از زبان هانا
از خواب بیدار شدم دیدم رانگ هنوز خوابه خودم رو از توی بغلش بیرون کشیدم لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین یه چیزی خوردم و به سمت کار گاه حرکت کردم اونجا که رفتم طبق معموا جانگ یو اونجا وایساده بود
جانگ یو ـ هنوز هم نمی خوای منو قبول کنی
هانا ـ دیگه دلیلی نمیبینم
جانگ یو ـ نگو که هنوز منتظر رانگی
هاناـ دیگه نیازی نیست منتظرش بمونم
جانگ یو ـ چرا
هانا ـ چون اومده پس دلیلی نمی بینم با توی شیاد باشم تو خجالت نمی کشی حاضر شدی بخاطر عشق از دوستت بگذری ها وقتی بخاطر یه چیز کوچیک از رفاقتت گذشتی
شاید یه رو هم بخاطر یه چیز دیگه از من گذشتی پس من اصلا نمی تونم به تو اعتماد کنم
پس لطفا دیگه دور و بر من نپلک چون خیلی ازت بدم میاد
جانگ یو ـ مگه من چیکار کردم
هانا ـ فکر کردی من نمی دونم کسی که باعث جدایی ما شد اون مادر رانگ نبود بلکه تو بودی
جانگ یو ـ تو چرا نمی فهمی من چقدر تو رو دوست دارم ها
هانا ـ اگه منو دوست داشتی به خودت اجازه نمی دادی برای خود خواهی خودت
منو اینقدر عذاب بدی
جانگ یو ـ باسه من دست از سرت بر میدارم ولی اینو بدون مه دوستت داشتم و حاضر بودم برات هر کاری انجام بدم
ولی هانا قبل از اینکه چیزی بشنوه رفت داخل
۷.۷k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.