Part : 5

ویو سولا
رفتم سوار سفینه شدم و وقتی بعد ۲۰ مین تموم شد و اومدم پایین دیدم یونگی و اون رفیقش جین نیستن اینورو بگرد اونورو بگرد آخر دیدم با ۳ تا پشمک برگشتن که یکیش آبی دومی زرد و سومی صورتی بود رفتم یه داد آروم واز سر نگرانی زدم
_ هیچ معلوم هست کجاااااییییین ؟
÷ اوو خوشگل داداش ببخشید نگرانت کردیم..... بیا این پشمکو بخور ... اینم مال تو هیونگ ...... هیونگ ... هیووونگ
+ هاااا ؟
÷ بیا پشمکت
+ آها .... ممنون
_ خب یونگی من سردمه .... خستم ... بریم خونه
÷ اوکی..... هیونگ .. توام میای خونمون؟
+ یک درصد فکر کن نیام 😅
🤣 ÷
_ خخخخخببببب پس بریم دیگه (کیوت)
÷ بریم ...... ولی شام باتوعه هیونگ
+ وااااا چرا من؟ ...... خونه ی شماهاست
÷ اولن حوصله جفتمون پوچ دومن دیار غذاهای تورو کردم سومن چون خونه ی من خونه ی توهم هست
+ از اول بگو تنبل خان
_ ای باباااااااااا اه دوا نکنید اصلا خودم درست می کنم ........ ولی خدایی پشمک خوشمزه ایه ( یه تیکه میزاره دهنش )
÷ نوش جان

پرش زمانی به خونه ی سولا و یونگی

ویو جین
رفتیم خونشون و چون اولین بار بود میخواستم برم تصمیم گرفتم تو شام کمکشون کنم ..... رسیدیم خونشو وااا‌و خونه ی قشنگی بود .... رفتم کمک سولا و باهم رامیون و دوکبوکی درست کردیم خوردم و باهم فیلم ترسناک و کمدی در باره ی خوناشام که نیکولاسکیج بازی میکنه رو دیدیم و خیلی قشنگ بود

( بچه ها ادمین صحبت میکنه : این فیلم خوناشام نیکولاسکیج واقعی و واقا از حق نگذریم قشنگ بعضی قسمتای کمدیم داره ببینید قشنگ بود که من دیدم )

به اصرار یونگی شی موندم و خوابیدم که فردا ......

بقیه برای پارت بعدی خرگوشا 🐇✨️🚶🏻‍♀️