《 پوزخند 》پارت 4
و ۴۰ ضربه شلاق به ات زد .
ویو ات :
حس کردم چیزی نمیشنوم .
واقعا میخواست منو بزنه ؟
چطور انقدر خشنه ؟
همه جام درد میکرد .
شلاق خونی بود .
پسره گذاشت و رفت
ویو کوک :
دختره زیادی پرحرفی میکرد باید انتظارشو میداشت
رفتم دستامو شستم و روی تخت لم دادم . به آقای پارک گفتم تا ۲ روز به دختره آب و غذا
ندن .
ویو ات : منو با بدن خونی ول کرد .
بیچاره دوست دخترش .( مطمئنی؟😂)
در حد مرگ گشنه و تشنه بودم .
یک دختره اومد تو ، چند تا فحش بارم کرد و رفت .
ات : دختره بدبخت
یونا : هه اگه ددیم بفهمه چیکارت میکنه هر*زه
ات : همون پسره اسکل ؟ هه
سرمو بالا کردم ، ج....ج.....جاااااااااااااننن؟
پسره توی چارچوب در جلوی دختره بود .
توی یک لحظه بلند شدم و هر چی تونستم گفتم
ات : چیکار میخوای بکنی ؟ بیا بزن دیگه بسم نبود ؟ ۳ ساعته منو اینا با بدن خونی و
گشنه و تشنه ول کردی اش*غال تو رحم حالیت میشه ؟ مامان بابام کجان هااااااا ؟
دیدم دختره و پسره زل زدن به پایین تنم و چشماشون گرد شده .
سرمو پایین کردم .... OOOOMMMMMGGGGG
واقعا ؟ الان وقتش نبود . پسره گیج بود ولی دختره خندش گرفته بود .
کوک : خونریزی داخلی کردی ؟ ( نگران )
ات : ( خنده ) وای دلم ، تو نمیدونی پری*ود چیه ؟ ( شوخی )
البته کسی که انقدر خشنه نمیدونه ( جدی )
دسشویی همونجا بود . آجوما یک دست لباس برام گذاشته بود ، سریع
برداشتمش و رفتم .
لباس خدمتکار بود . پسره پررو . از کی تا حالا لباس خدمتکاری انقدر بازه ؟
کارامو کردم رفتم بیرون که یهو دیدم ...
ویو ات :
حس کردم چیزی نمیشنوم .
واقعا میخواست منو بزنه ؟
چطور انقدر خشنه ؟
همه جام درد میکرد .
شلاق خونی بود .
پسره گذاشت و رفت
ویو کوک :
دختره زیادی پرحرفی میکرد باید انتظارشو میداشت
رفتم دستامو شستم و روی تخت لم دادم . به آقای پارک گفتم تا ۲ روز به دختره آب و غذا
ندن .
ویو ات : منو با بدن خونی ول کرد .
بیچاره دوست دخترش .( مطمئنی؟😂)
در حد مرگ گشنه و تشنه بودم .
یک دختره اومد تو ، چند تا فحش بارم کرد و رفت .
ات : دختره بدبخت
یونا : هه اگه ددیم بفهمه چیکارت میکنه هر*زه
ات : همون پسره اسکل ؟ هه
سرمو بالا کردم ، ج....ج.....جاااااااااااااننن؟
پسره توی چارچوب در جلوی دختره بود .
توی یک لحظه بلند شدم و هر چی تونستم گفتم
ات : چیکار میخوای بکنی ؟ بیا بزن دیگه بسم نبود ؟ ۳ ساعته منو اینا با بدن خونی و
گشنه و تشنه ول کردی اش*غال تو رحم حالیت میشه ؟ مامان بابام کجان هااااااا ؟
دیدم دختره و پسره زل زدن به پایین تنم و چشماشون گرد شده .
سرمو پایین کردم .... OOOOMMMMMGGGGG
واقعا ؟ الان وقتش نبود . پسره گیج بود ولی دختره خندش گرفته بود .
کوک : خونریزی داخلی کردی ؟ ( نگران )
ات : ( خنده ) وای دلم ، تو نمیدونی پری*ود چیه ؟ ( شوخی )
البته کسی که انقدر خشنه نمیدونه ( جدی )
دسشویی همونجا بود . آجوما یک دست لباس برام گذاشته بود ، سریع
برداشتمش و رفتم .
لباس خدمتکار بود . پسره پررو . از کی تا حالا لباس خدمتکاری انقدر بازه ؟
کارامو کردم رفتم بیرون که یهو دیدم ...
۱۰.۱k
۱۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.