ماه یخی پارت ۱۷
ماه یخی پارت ۱۷
میکو چویا با هم گفتن : بارررر
از اینکه اونم میخواست بره بار تعجب کردم آخه یه دختر مثل اون میره بار ؟نمیدونم
وقتی داشتیم سفارش میدادیم درصد بالا ترین مشروب رو برداشت و تعجب کردم
چویا : بهتر نیست یه درصد پایین تر برداری ؟ فکر نکنم بتونی بخوریش
میکو :منو دسته کنم نگیر بیشتر از اینا رو خوردم (~‾▿‾)~
لعنت این حرکتش یاد اون نردبون درختی افتادمممಠ益ಠ
از دید راوی
میکو نزدیک ۵ لیوان درصد بالا خورد ولی مست نشد .چویا یک بطری پت روس خورد که میشد گفت مسته
چویا : اوی میکو ...... تو از کسی خوشت میاد ؟....... هفت برای آینده چیه ؟
میکو یکم سرخ شد
میکو : ا.....یکی هست ازش خوشم میاد هدفم محافظت از اونه
چویا : اون کیه ؟
میکو : میخوای بهش بگم فردا توی پارک کاناسوجی ( اسم کم داشتم ) بیاد و با هم اشناتون کنم ؟
چویا : ارهـــ
چویا تقریبا نیمه خواب بود و هی چشماش خواب میرفت میکو چویا رو رو کولش گذاشت و بردش خونش و خودش هم برگشت خونه
از دید میکو
اییییی نهههه الان چطور بهش بگم چیکار کنمممم
گذر زمان فردا
صلح بیدار شدم و یکم به بیانم فکر کردم و بعد بلند شدم و یه کیک خوردم و بعد یه لباس انتخاب کردم
( عکس لباسش رو میذارم و یه عکس هم مشابه میکو میذارم که تصورش راحت تر باشه )
و مو هامو باز گذاشتم و کم کم شروع به رفتن سمت پارک کردم ، یعنی چویا میاد ؟صد در صد میاد چویا هیچ وقت زیر حرفش نمیزنه
بچه ها تا فردا شب هستم بعد باز غیب میشم تا فرداش احتمالا الان این یکی هتله وای فای داره برا همین تونستم بیام
میکو چویا با هم گفتن : بارررر
از اینکه اونم میخواست بره بار تعجب کردم آخه یه دختر مثل اون میره بار ؟نمیدونم
وقتی داشتیم سفارش میدادیم درصد بالا ترین مشروب رو برداشت و تعجب کردم
چویا : بهتر نیست یه درصد پایین تر برداری ؟ فکر نکنم بتونی بخوریش
میکو :منو دسته کنم نگیر بیشتر از اینا رو خوردم (~‾▿‾)~
لعنت این حرکتش یاد اون نردبون درختی افتادمممಠ益ಠ
از دید راوی
میکو نزدیک ۵ لیوان درصد بالا خورد ولی مست نشد .چویا یک بطری پت روس خورد که میشد گفت مسته
چویا : اوی میکو ...... تو از کسی خوشت میاد ؟....... هفت برای آینده چیه ؟
میکو یکم سرخ شد
میکو : ا.....یکی هست ازش خوشم میاد هدفم محافظت از اونه
چویا : اون کیه ؟
میکو : میخوای بهش بگم فردا توی پارک کاناسوجی ( اسم کم داشتم ) بیاد و با هم اشناتون کنم ؟
چویا : ارهـــ
چویا تقریبا نیمه خواب بود و هی چشماش خواب میرفت میکو چویا رو رو کولش گذاشت و بردش خونش و خودش هم برگشت خونه
از دید میکو
اییییی نهههه الان چطور بهش بگم چیکار کنمممم
گذر زمان فردا
صلح بیدار شدم و یکم به بیانم فکر کردم و بعد بلند شدم و یه کیک خوردم و بعد یه لباس انتخاب کردم
( عکس لباسش رو میذارم و یه عکس هم مشابه میکو میذارم که تصورش راحت تر باشه )
و مو هامو باز گذاشتم و کم کم شروع به رفتن سمت پارک کردم ، یعنی چویا میاد ؟صد در صد میاد چویا هیچ وقت زیر حرفش نمیزنه
بچه ها تا فردا شب هستم بعد باز غیب میشم تا فرداش احتمالا الان این یکی هتله وای فای داره برا همین تونستم بیام
۲.۱k
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.