عشق بی صدا...

عشق بی صدا...
پارت ۱
سلام من کیم نامجون هستم من پلیس مخفی هستم
من برای رییسم از کسایی که می خواد اطلاعات بدست میارم و بعد اونا رو می کشم حتی بعضی موقع ها باهاشون به اعنوان دوست پسر شون بودم
بعضی هامون هم باید زنده نگه می داشتم

سلام من پارک ا.ت هستم من خیلی خلاف می کنم
من شبا کلی جنایت انجام میدم تازه از کشور ژاپن به کره اومدم من حدود دو سال برای اینکه شناسایی نشم به ژاپن رفتم امروز بلاخره بر گشتم کره
تو ژاپن موتور سواری یاد گرفتم و خیلی توش حرفه ای شدم من به اعنوان بزرگ ترین خلاف کار روی زبان های همه هستم من دوتا دوست صمیمی به اسم یوکی و مینی دارم مینی هکره و هرچیزی رو می تونه سریع پیدا کنه برام
یوکی جاسوسه و هرجا ممکنه باشه

تهیونگ: نامجون نامجون نامجونننننن
نامجون:بله تهیونگ
جونکوک:(سریع دویید پیش نامجون)رییس کارت دارعهععع
نامجون:مثل آدم بگین داد نزنین پیشتونم
جونکوک و تهیونگ:باشه هیونگ
نامجون رفت پیش رییس
نامجون:با من کاری داشتین رییس
رییس: اووو ببین کی بالاخره اومده اینجا کیم نامجون
نامجون:....
ادامه دارد...